سلفیه به معنای اصل گرایی و عنوان عمومی افراد یا فرقه هایی از مسلمان متجدد مخصوصاً در مصر و هندوستان به پیروی از سلف صالح (=پیشینیان نیکوکار) مسلمین را از آنچه خرافات و بدعت متأخران میخوانند تحذیر میکنند و ریشه قدیمی آن به علمای حنبلی اهل سنت باز میگردد. و ریشه جدید آن به
محمد بن عبدالوهاب نجدی بر میگردد.
این نهضت در مصر توسط سید جمالالدین اسد آبادی وشاگردش محمد عبده شکل گرفت و مروج اصلی آن
شیخ محمد رشید رضا شاگرد عبده با استفاده از مجله المنار بود که از مراکش تا جاوه طرفدارانی یافت طریقه سلفیه نوعی تجدد در مذهب حنبلی و وهابی محسوب میشوند پیروان آن معتقدند که قطع نظر از صنایع و فنون جدید، مسلمانان نباید چیزی از فرنگیها اخذ و اقتباس کنند. سلفیه شباهتهایی به وهابیه دارند ولی در عین حال میکوشند که همه امور قرآن را با علوم جدید منطبق جلوه دهند و همه جا مسلمانان را به توحید محض قرآنی و اجتناب از بدعتهایی که پس از عهد سلف صالح در میان عموم مسلمین پدید آمده است دعوت میکنند. آنان در مقالات خود به مسائل اجتماعی و فرهنگی توجه خاصی داشتهاند و مسلمانان را وادار میکنند تا دریابند بهبود شرایط اخلاقی و مادی آنها در گرو «تجدید حیات اسلام» و بازگشت به «اصول نخستین» است. از خصوصیات عمده نهضت سلفیه اشارة مداوم به اوایل اسلام است.
اصول سلفیه:
1- کلیت اسلام که با توجه به آیه ](مائده 5/آیه3) (الیوم اکملت لکم دینکم و … رضیتلکم الاسلام دینا) (… امروز نعمت خود را برای شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم …)[ و آیاتی مشابه آن دین اسلام را دین کامل میدانند.
2- تعلیم رسول اکرم را الهام یا وحی خدا میدانند که آیاتی نیز در این رابطه میآورند و معتقدند که اگر مسلمانان میخواهند سیادت گذشته خود را بازیابند و در دنیا و آخرت به سعادت برسند باید سه اصل را راهنمای خود سازند: قرآن، سنت و شیوه سلف صالح که این شیوه در حقیقت همان سنت رسول اکرم و نمونهیی کامل از آن است. سلفیه به چهار اصل زیر تکیه میکنند:
• قرآن
• حدیث
• رد تقلید
• مفهوم جدیدی از اجتهاد و اجماع
3- فرق عبادات و عادات:
(عبادات= قوانین= نوامیس)
عادات = شرایع
مقصود از عبادات، اصول عقاید یا اصول دین است که از آغاز بوسیلة خدا و رسول او دقیقاً بیان شده و جای شک و تردید ندارد.
منظوراز عادات، اموری که مربوط به حیات مادی میشود. اولوالامر آزاد هستند که بنابر مقتضیات روزگار و در نظر داشتن اصول دیانت اسلامی تصمیمات خود را بگیرند و آنچه لازم میدانند وضع کنند.
نظر او درباره خلافت این بود که خلافت سنی باید به شیوهیی که مخصوصاً در صدر اسلام و دورة خلفای راشدی متداول بوده اعاده گردد و رستگاری مسلمانان را به گزینش خلیفه از سوی نمایندگان مردم (اهل حل و عقد) میدانست و معتقد بود خلیفه بوسیله بیعت است تعیین گردد.
از آرزوهای او وحدت میان مسلمانان بود ولی شیوه کار او ایجاد اختلاف میان شیعه و سنی بود.