از آیات کریمه قرآن استفاده میشود که اجتماعی بودن انسان در متن خلقت و آفرینش او پیریزی شده است . در سوره مبارکه حجرات میفرماید :
یاایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل gتعارفوا ان اکرمکم عند الله أتقیکم.
ای مردم ! شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را ملتها و قبیلهها قرار دادیم تا به این وسیله یکدیگر را باز شناسید ( نه اینکه به این وسیله بر یکدیگر تفاخر کنید ) . همانا گرامیترین شما نزد خداوند متقی ترین شماست .
در این آیه کریمه ضمن یک دستور اخلاقی ، به فلسفه اجتماعی آفرینش خاص انسان اشاره میکند به این بیان که انسان به گونهای آفریده شده که به صورت گروههای مختلف ملی و قبیلهای درآمده است ، با انتساب به ملیتها و قبیلهها بازشناسی یکدیگر که شرط لاینفک زندگی اجتماعی است صورت میگیرد .
یعنی اگر این انتسابها که از جهتی وجه اشتراک افراد و از جهتی وجه افتراق افراد است نبود ، بازشناسی ناممکن بود و در نتیجه زندگی اجتماعی که براساس روابط انسانها با یکدیگر است امکانپذیر نبود .
این امور و امثال این امور از قبیل اختلاف در شکل و رنگ و اندازه است که به هر فردی زمینه شناسنامهای ویژه خود او اعطا میکند . اگر فرضا همه افراد یک شکل و یک رنگ و یک قالب بودند و اگر رابطهها و انتسابهای مختلف میان آنها حکمفرما نبود ، افراد در برابر یکدیگر نظیر کالاهای متحدالشکل یک کارخانه بودند که تمیز آنها از یکدیگر و درنتیجه بازشناسی آنها از یکدیگر و در نتیجه نهایی زندگی اجتماعی آنها براساس روابط و مبادله اندیشه و کار و کالا غیرممکن بود .
پس انتساب به شعبها و قبیلهها حکمت و غایتی طبیعی دارد و آن تفاوت و بازشناسی افراد از یکدیگر است که شرط لاینفک زندگی اجتماعی است نه تفاخر و مایه برتری شمردنها ، که همانا مایه کرامت و شرافت تقواست . در سوره فرقان آیه 54 میفرماید :
و هو الذی خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا.
اوست که از آب ، بشری آفرید و آن بشر را به صورت نسبها
( ابطههای نسبی ) و خویشاوندی دامادی ( رابطههای سببی ) قرارداد .
این آیه کریمه نیز روابط نسبی و سببی را که مایه پیوند افراد با یکدیگر و پایه بازشناسی آنها از یکدیگر است ، به عنوان طرحی که در متن خلقت برای حکمت و غایتی کلی قرار داده شده عنوان نموده است .
در سوره مبارکه زخرف آیه 32 میفرماید :
أهم یقسمون رحمة ربک ؟ نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوه الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضا سخریا و رحمة ربک خیر مما یجمعون .
آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند ؟ ( آیا کار خلقت به آنها واگذار شده که هرچه را به هر که بخواهند بدهند و از هر که نخواهند باز گیرند ؟ ) ما مایههای معیشت و وسایل زندگی ( امکانات و استعدادها ) را میان آنها در زندگی دنیا تقسیم کردیم و برخی را بر برخی دیگر از نظر امکانات و استعدادها به درجاتی برتری دادیم تا به این وسیله ، و به صورت متقابل ، برخی برخی دیگر را مسخر خود قرار دهند ( و در نتیجه همه به طور طبیعی مسخر همه واقع شوند ) ، و همانا رحمت پروردگارت ( موهبت نبوت ) از آنچه اینها گرد میآورند بهتر است .
به طور خلاصه میگوییم مفاد آیه کریمه این است که انسانها از نظر امکانات و استعدادها ، یکسان و همانند آفریده نشدهاند ، که اگر چنین آفریده شده بودند ، هر کس همان را داشت که دیگری دارد و همان را فاقد بود که دیگری فاقد است و طبعا نیاز متقابلی و پیوندی و خدمت متبادلی در کار نبود .
خداوند انسانها را از نظر استعدادها و امکانات جسمی و روحی و عقلی و عاطفی ، مختلف و متفاوت آفریده است ، بعضی را در بعضی از مواهب بر بعضی دیگر به درجاتی برتری داده است و احیانا آن بعض دیگر را بر این بعض ، در بعضی دیگر از مواهب برتری داده است و به این وسیله همه را بالطبع نیازمند به هم و مایل به پیوستن به هم قرار داده و به این وسیله زمینه زندگی به هم پیوسته اجتماعی را فراهم نموده است .
این آیه کریمه نیز دلالت دارد بر اینکه زندگی اجتماعی انسان امری طبیعی است نه صرفا قراردادی و انتخابی و نه اضطراری و تحمیلی .
کتاب جامعه و تاریخ
نویسنده شهید مطهری
صفحه29
روح اجتماعی مؤمن