محمد بن اسماعیل، پسر برادر
موسی بن جعفر علیه السلام، نزد امام آمد و گفت:« اجازه بدهید
مدینه را ترک کنم و به
عراق بروم.»
امام اجازه داد.
محمد بن اسماعیل گفت:« ای عمو، مرا سفارشی کنید.»
امام فرمود:« از خدا بترس و تقوی پیشه کن و در ریختن خون من شریک مشو.»
محمد گفت:« خدا قاتل شما را لعنت کند. سفارش دیگری بفرمایید.»
امام دوباره فرمود:« تقوای الهی پیشه کن و در ریختن خون من شریک مشو.»
سپس سه کیسه که هر یک حاوی مبلغ صد و پنجاه دینار بود به او عطا کرد و هنگام خداحافظی دستور داد هزار و پانصد درهم دیگر نیز به وی دادند و فرمود:« او
قطع رحم میکند ولی من نمی خواهم چنین کنم. »
محمد وارد عراق شد و یکراست نزد
هارون رفت. او در آنجا به امام خیانت کرد و به هارون گفت:« من ندیده ام در مملکتی دو حاکم وجود داشته باشد. تو اینجا در مرکز قدرت باشی و عمویم، موسی بن جعفر، در مدینه.»
هارون به پاس این سخن، صدهزار درهم به او داد و او را در منزلی مجلل جای داد. اما محمد همان شب از دنیا رفت و تمامی اموالش به خزینه هارونی بازگردانده شد.
منابع:
بحار الانوار، ج 48، ص 239، ح 48 از رجال کشی.
مراجعه شود به:
سیره عملی و مکارم اخلاق امام هفتم