موضوع رفتارگرایی از دیدگاه واتسون
موضوع یا دادههای اصلی برای روانشناسی رفتارگرایی واتسون اقدام یا عناصر رفتار بود. حرکات ماهیچهای یا ترشحات غدهای روانشناسی به عنوان علم رفتار باید فقط با اعمال سروکار داشته باشد که بطور عینی و بدون توسل به مفاهیم و واژههای ذهن گرایانه قابل توصیف باشد. روانشناسی رفتاری واتسون هم در روش و هم در موضوع کوششی بود در جهت ساختن علمی که از تفکرات ذهن گرایانه در روشهای غیر عینی فارغ باشد یعنی علمی به عینیت و اهمیت
علم فیزیک.
برخورد واتسون با موضوعات سنتی علم روان شناسی
غریزه در دیدگاه واتسون
غریزه در دیدگاه واتسون نقش غرایز را در رفتار پذیرفت.
واتسون در کتابش به نام رفتار ، مقدمهای بر روانشناسی تطبیقی به وصف یازده غریزه پرداخت، از جمله غریزهای که با رفتارهای تصادفی سروکار دارد. او رفتار غریزی چلچلههای دریایی را در جزایر دری تورتوگاس در سواحل فلورید مطالعه کرده بود. تا سال 1925 واتسون موضع خود را تغییر داد و
مفهوم غریزه را رد کرد. او استدلال میکرد که آن جنبههایی از رفتار انسان که نظر غریزی میرسند در حقیقت پاسخهای شرطی شده اجتماعی هستند. با پذیرش این نظر که یادگیری کلید فهم رشد رفتار آدمی است، واتسون به صورت یک رفتارگرای افراطی در آمد.
او از این هم فراتر رفت: نه تنها غرایز را در نظام خود رد کرد بلکه از پذیرش اینکه تواناییها ، خلق وخو یا هر نوع استعداد ارثی هم وجود دارد امتناع نمود. وی معتقد بود که کودکان با توانایی ورزشکار یا موسیقیدان بزرگی بودن به دنیا نمیآیند بلکه بوسیله والدین یا مراقبانشان که رفتارهای مناسب را تشویق یا تقویت میکنند به آن جهت هدایت میشوند. این تاکید واتسون بر تاثیر بیش از حد تربیت والدین و محیط اجتماعی با این نتیجه گیری که هر کسی میتواند کودکان را برای هر چه که بخواهد تربیت کند یکی از دلایل شهرت بیاندازه واتسون بود.
هیجانها در دیدگاه واتسون
برای واتسون هیچانها صرفا پاسخهای بدنی به محرکهای خاصی بودند. محرکی مثل حضور یک حمله کننده تغییرات درونی بدنی ، مثل
ضربان قلب و پاسخهای آشکار یادگرفته شده مقتضی را ایجاد کنند. این نظریه به هیچ نوع ادراک هشیارانه هیجان یا احساسهای حاصل از اعضا درونی اشاره نمی کند. واتسون گفت که کودکان سه هیجان امری را نشان میدهند: ترس ، خشم و محبت. ترس بوسیله صداهای بلند و از دست دادن ناگهانی تکیه گاه ، خشم بوسیله جلوگیری از حرکات بدنی و محبت به وسیله نوازش کردن پوست یا با جنباندن و ضربه آرام زدن بوجود میآیند. وی معتقد بود که سایر پاسخهای هیجانی انسان از طریق فرایند شرطی شدن از این سه
هیجان ناشی میشوند.
تفکر از دیدگاه واتسون
دیدگاه سنتی فرایندهای تفکر این بود که این فرایندها در مغز روی میدهند و آنقدر ضعیف هستند که هیچ تکانه از عصب حرکت به ماهیچه منتقل نمیشود در نتیجه هیچ پاسخی در ماهیچهها و غدد صورت نمیگیرد و طبق این نظر فرایندهای تفکر به دلیل اینکه در غیاب حرکات ماهیچهای روی میدهند برای مشاهده و آزمایش دسترس پذیر نیستند. تفکر به عنوان چیزی غیر ملموس چیزی کاملا ذهنی و بدون هیچگونه مدلول فیزیکی انگاشته میشود. در مقابل نظام رفتارگرای واتسون کوشید تا تفکر را به رفتار حرکتی ناآشکار تقلیل دهد. واتسون میگفت که تفکر مانند سایر جنبههای کارکردی انسان نوعی رفتار حسی حرکتی است.
او همچنین استدلال میکرد که رفتار تفکر شامل عکس العملها یا حرکات گفتاری ناآشکار هستند. بنابراین او تفکر راه گفتار ناملفوظی کاهش داد که شامل عادات ماهیچهای آموخته شده در گفتار آشکار است. در ضمن رشد کودکان این عادات ماهیچهای غیر قابل شنیدن و دیدن میشوند، زیرا والدین و معلمان به کودکان هشدار میدهند که صحبت کردن با صدای بلند با خود را قطع کنند. بدین طریق تفکر به صورت وسیلهای در میآید برای صحبت کردن آهسته با خودمان.
خدمات واتسون به رفتارگرایی
کار بارآور علمی واتسون کمتر از بیست سال دوام یافت اما بر دوره رشد
روانشناسی برای سالها تاثیر پایدار داشت. او عامل موثری از روح زمان بود و زمان نه تنها برای روانشناسی بلکه برای نگرشهای علمی بطور کلی در حال تغییر بود. واتسون روانشناسی را از نظر روشها و اصطلاحات عینیتر ساخت. اگر چه موضعهای او درباره موضوعهای ویژه سبب برانگیختن مقدار زیادی پژوهش شد. فرمول بندیهای اصلی دیگر مفید نیستند. رفتارگرایی واتسون به عنوان یک مکتب مجزا با صورتهای تازهتری از روان شناسی عینی گرایی که بر اساس آن بنا شده اند جایگزین شده است. اگر چه برنامه واتسون به غایتهای بلند پروازانه خود جامه عمل نپوشانید خود واتسون برای نقش پایه گذار خود بطور گستردهای شناخته شده است.
پذیرش رفتارگایی واتسونی تا اندازهای نتیجه شخصیت خود واتسون بود. او دوست داشتنی و جذاب بود و اندیشههایش را با شور شوق ، خوش بینی و
اعتماد به نفس بیان میکرد. او دارای شخصیتی قوی و دوست داشتنی بود که سنت را مورد سرزنش قرار میداد و روانشناسی موجود در زمان خود را طرد میکرد. این ویژگیهای شخصی با روح زمانی که او با توانایی بیش از حد آنرا دستکاری میکرد تعامل دانست و جی،بی واتسون را به عنوان یکی از پیشروان روانشناسی که تنش موثر او در رشد و تکامل روانشناسی غیر قابل انکار است را معرفی میکند.
مباحث مرتبط با عنوان