1)
امام حسن علیه السلام از کنار گروهی از فقرا میگذشت که مشغول خوردن مقداری نان خشک بر روی زمین بودند. آنها از امام دعوت کردند همراهشان غذا بخورد. امام از اسب پایین آمد و گفت:« خداوند متکبران را دوست ندارد.» و با آنان به خوردن غذا مشغول شد. آنگاه آنان را به منزل خویش دعوت نمود و غذای تازه و لباسهای نیکویی به آنها داد.
2) روزی امام حسن علیه السلام به سگی نان میداد و خود نیز میخورد. اصحاب به امام گفتند:« نمیخواهید سگ را دور کنیم؟»
فرمود:« نه! زیرا من از خداوند خجالت می کشم که غذا بخورم و به موجود گرسنه ای که نگاهم میکند، ندهم.»
مراجعه شود به:
سیرت باطنی و فضائل و مناقب امام حسن علیه السلام