علامه برای بیان ارتباط علم ودین ابتدا درباره وحی و عقل و ارتباط آنها بحث می نماید،به هر حال دیدگاه ایشان شامل چند بخش است:
- الف: معیار و ملاک و میزان بودن عقل
عقل معیار و میزان اثبات مبدء و معاد و اصل
وحى مىباشد و وحى هم در این موردبا عقل مخالفتى ندارد و در نتیجه سخنى از سنجش میان عقل و وحى در این مورد بهمیان نمىآید زیرا
شریعت و وحى هرگز نمىتوانند با اصول و مبادى عقلى کهخود بدان اثبات گشتهاند مخالفتى کنند زیرا اگر بخواهد مخالفتى داشته باشد بهاصل وحى هم سرایت خواهد کرد و در نتیجه حکم عقلى در اثبات اصل نبوت و وحى دچاراشکال خواهد شد.
- ب: مصباح و چراغ نورانى بودن عقل
عقل است که احکام شریعت را بر ما مشخص مىسازد و حجیت عقل محدود به امور خارج ازشریعت نیست بلکه در درون شریعت نیز حضور دارد و بسیارى از احکام شریعت با عقلبه دست مىآید به همین جهت عدهاى از
فقهاى امامیه عقل را به عنوان یکى از ادلهاربعه و منابع
استنباط احکام شرعى شمردهاند و از آن به عنوان چهارمین منبع فقهىدر کنار
کتاب و
سنت و
اجماع یاد کردهاند. نقش عقل در این مورد یا به صورتاستدلالها و براهین عقلى براى فهم و کشف حکم شرعى است و یا مانند کتاب و سنت،ابزارها و منابعى را براى دریافت احکام شرعى ارائه مىدهد.
- ج: مفتاح بودن عقل نسبت به شریعت
بعد از آن که عقل به عنوان مصباح و چراغ پرنور، احکام شریعت را شناخت و آنرا در افق هستى خود به صورت مفاهیم کلى و مجرد و ثابت برهانى کرد بااستدلال و کاوش عقلى پیرامون ره آورد وحى به تحقیق مىپردازد و در باب عباداتو معاملات، به احکام و تکالیف دست مىیابد و به حلیت و حرمت بعضى از موارد درنزد شریعت آگاه مىگردد و مستند عقل در این مسائل علاوه بر اصول برهانى و عقلى،کتاب و سنت و اجماع کاشف نیز مىباشد البته عقل، قادر بر شناخت اسرار وحقایق مرموز شرع نیست براى این که اسرار احکام شرعى مربوط به جهان غیب استو از قلمرو عقل که مدرک کلیات است
به دور است.
آفریدگارى که براى روشن نمودن عالم محسوس، چراغ
خورشید را آفریده است، براىروشنایى دادن به دیده عقل هم چراغ وحى را به وجود آورده است.
عقل از درک بسیارى از امور عاجز و ناتوان است و به همین جهت ضرورت وحى و
نبوت و فلسفه آن روشن مىگردد.
- در قرآن کریم و در روایات اسلامی، وحى به عنوان چراغ و مصباحى که به دیده عقل نور مىدهد معرفى شده است، وحى با دستگیرى از عقل انسان، رشد و تکامل انسان رادر همه جوانب تضمین مىکند.
خداوند متعال در آیات مختلفى خطاب به پیامبر اسلامصلیاللهعلیهوآلهوسلم مىفرماید: ما وحى و کتابآسمانى را به سوى تو فرستادیم تا مردم را از تاریکىها خارج کنى و به روشنایىوارد سازى «کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الى النور» از این آیهشریفه استفاده مىشود که کتاب خدا و وحى به دیده عقل نور مىدهد و مردم را ازتاریکىهاى مهلک و ظلمات خطرناک و گمراهى و تباهى به نور هدایت و سعادت رهنمونمىسازد.
- نتیجه اینکه وحى قطعى با عقل، تعارضى ندارد، همان طورى که تعارض بین دو دلیل قطعى محالاست و بر فرض تحقق علاجى ندارد وهمان طور که تعارض بین دو وحى قطعى ممکن نیست و بر فرض وقوع درمانى ندارد،تعارض بین عقل قطعى و وحى قطعى نیز محال است و بر فرض تحقق، علاج ناپذیر استزیرا مرجع و بازگشت تعارض دو دلیل قطعى به این است که یک دلیل قطعى با خودشمعارض باشد و معارضه یک دلیل قطعى با خودش به اجتماع دو نقیض و «تقابل سلب وایجاب» منجر مىشود که بطلان آن از بدیهیات اولیه است.
- علامه طباطبایى با اشاره به کلام عدهاى از دانشمندان غربى مبنى بر عدم اعتماد بهمبانى عقلى و براهین فلسفى به دلیل ایشان اشاره مىکند و مىگوید:
- دلیل ایشان این است که غالبا مطالب عقلى محض غلط از آب درمىآید و براهینفلسفى به خطا مىانجامد و معیارى که خطاى آن را از صوابش جدا کند در دست نیست چون معیار اساسى حس است و حس تجربه هم به دامن کلیات عقلى نمىرسد زیرا سر و کارحس تنها با جزئیات است بنابراین وقتى معیار حس به براهین عقلى راه نداشت تاخطاى آن را از صوابش جدا کند، دیگر چگونه مىتوان به براهین عقلى اعتماد کرد.
- وی می نویسد:
علم به صحت تجربه در علوم تجربى از طریق عقل و حکم عقلى ممکن است نه حس وتجربه، زیرا اگر تجربه اثباتش با تجربه دیگر باشد هر تجربهاى تا بىنهایت براىاثبات فقط امور جزیى را که در هر لحظه قابل تغییر و تبدیل است درک مىکند درحالى که علوم حتى علوم حسى و تجربى، کلیات را به دست مىدهند و اصلا جز براى بهدست آوردن نتایج کلى به کار نمىرود و مدرک کلیات، عقل است نه حس و تجربه.
- ایشاندر موارد مختلفى به اقسام گزارههاى دینى (گزارههاى عقلى یافلسفى، گزارههاى تجربى، گزارههاى نقلى، تاریخى، گزارههاى ارزشى، گزارههاىتوصیفى) در قرآن اشاره کرده است و ضمن بیان معرفتحسى و معرفت الهامى و معرفتشهودى در کنار معرفت فلسفى و عقلى به منابع تعقل و تعلق تفکر و تدبر (توحید،نبوت، معاد، تاریخ، احکام، ماهیت دنیا، تسخیر امور براى انسان، امور اقتصادى وامور اجتماعى مىپردازد .
منابع
- پایگاههای اسلامی اینترنت، نسخه 3
- ماهنامه پاسدار اسلام شماره 3
برای مطالعه بیشتر بخوانید