مکاتب تجربى افراطىاى چون
پوزیتیویسم، که کم و بیش بر تمامى مکاتب و دیدگاه علمى امروز (و از جمله علوم انسانى) سلطه دارند، شناخت علمى انسان را به
شناخت حسى و تجربى محدود نموده و دخالت هرگونه
شناخت فلسفى و فراتجربى را در فرایند علم انکار مىکنند.
- بنابر تئورى پوزیتیویسم : جاى بحث و پژوهش علمى و یقینآور پیرامون مسایل ماوراء طبیعت باقى نمىماند و همه مسایل فلسفى پوچ و بىارزش تلقى مىگردد.
- این دیدگاه که شناختهاى علمى را صرفا حسى و تجربى دانسته و آنها را نیازمند هیچگونه زیربناى فلسفى و ماوراء طبیعى نمىداند، پیامدهاى متعدد و گوناگونى براى علم در پى دارد، که یکى از آنها ایجاد شقاق و جدایى قاطع میان معارف دینى و فلسفى از یک سو و شناختهاى علمى و تجربى از سوى دیگر است.
پوزیتیویسم از جنبههاى مختلف مورد نقد و ارزیابى قرار گرفته است ولذا باید گفت:
- الف: بدون یک سرى مفاهیم و معارف فلسفى و متافیزیکى هیچگونه شناخت متقن تجربى ممکن نیست.
- ب: خود پوزیتیویستها نیز در عمل از انبوه عظیمى از پیش فرضهاى فلسفى و متافیزیکى استفاده کردهاند و مىکنند.
مثلا پوچانگارى مفاهیم متافیزیکى و اعتبار شناختهاى تجربى، که از اولىترین ادعاهاى آنان به شمار مىروند، بدون ورود به حوزه متافیزیک و تخطى از اصول پوزیتیویستى امکانپذیر نیست.
بنابراین، تلاش براى بنیانگذارى یک
علم تجربى محض کار بیهودهاى است و علوم تجربى از انبان غنى و گسترده فرهنگى جامعه خود تغذیه مىکنند، هر چند ریشههاى فرهنگى و اجتماعى آن پنهان نگه داشته مىشوند.
از اینروى، شایسته است دانشمندان میزان تاثیر مفاهیم و معارف فلسفى، دینى و... در قلمرو علوم تجربى را مورد مطالعه قرار داده و نسبتبه آن معرفت آگاهانه کسب کنند.
رابطه علم و دین از زوایاى مختلف و گوناگونى مورد بحث قرار گرفته است، مثلا مورخان و جامعهشناسان علم، مساعدتها و موانعى را که دین و یا نهاد دینى در طول تاریخ براى پیدایش و رشد علم فراهم کرده است، مورد بحث قرار مىدهند. کلامیون و فلاسفه دین از سازگارى و عدم سازگارى محتواى دین با دستاوردهاى علوم بحث مىکنند.
- آیا دین (معارف، عقاید و ارزشهاى دینى ) مىتواند و یا باید، نقشى در فرایند علم (تحقیق و پژوهش علمى) ایفا نماید یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت است، این نقش را چگونه ایفا مىکند و میزان و قلمرو آن چقدر است؟
این بحث، در واقع به
شناختشناسى و
فلسفه علم مربوط مىشود.هر چند این بحث در مورد همه علوم و همه
ادیان قابل طرح است، ولى در اینجا از طرفى، به دلیل ارتباط و آمیختگى زیاد علوم انسانى با دین (نسبتبه علوم طبیعى)، تنها علوم انسانى مورد بحث قرار مىگیرد.
حوزههاى نفوذ دین در علوم انسانى
د
ین و
فرهنگ به طور عام، تاثیرات ظریف ولى عمیق و گستردهاى بر همه مراحل تحقیقات علمى بر جاى مىگذارد. فرضیات، نظریات، اهداف، انگیزهها و حتى مراحل عملى پژوهش علمى همگى از باورها، ارزشها و معارف دینى و فرهنگى تاثیر مىپذیرد.
این تاثیرات ممکن است آگاهانه از سوى دستاندرکاران علوم اعمال شود و یا به طور ناآگاهانه، به صورت پیشفرضها، اهداف و انگیزههاى محقق وارد عمل شود.
این تاثیرات، چنان که خواهیم دید، اجتنابناپذیر است و با بىطرفى علمى و عینیت علوم نیز منافاتى ندارد.
در اینجا به طور کلى برای مطالعه بیشتر به دو مورد اساسى حضور و نفوذ دین در مراحل تحقیق و پژوهش
علوم انسانى مىپردازیم:
منابع
1- محمدتقى مصباح، آموزش فلسفه، ج 1، ص 189
2- غلامعباس توسلى، نظریههاى جامعهشناسى، ص 51
3- مایکل مولکى، علم و جامعهشناسى معرفت، ترجمه حسین کچویان، ص 181
4-پایگاههای اسلامی اینترنت ، نسخه 3