در نزد حکما هر گاه سخن از علم به میان آید، تعریف زیر تداعی میشود و آن همان «حاضر آمدن
صورت شی نزد
عقل است، به عبارتی نقش بستن صورت شی در عقل است».
مقدمه
انسان هر چیزی را که در خارج میبیند، صورتی از آن شی در ذهن وی نقش میبندد. به فرض مثال ، همه ما تصویری از کوه ، جنگل ، انسان و ... در ذهن خویش داریم و این به خاطر اینست که قبلا آنها را دیدهایم و نسبت به آنها علم داریم. در واقع ذهن به منزله آینهای است که صور اشیا در آن ترسیم میشود. بدون آنکه در آن دخل و تصرفی بوجود آید. برخی
علم را مستغنی از تعریف دانستهاند و گفتهاند که علم جز کیفیات نفسانی و وجدانی است که هر کس آن را بطور واضح در خود مییابد.
برخی نیز علم را غیر قابل تعریف دانستهاند و گفتهاند که «تعریف علم مستلزم دور است، زیرا هر چیزی بوسیله علم شناخته میشود و علم را باید بوسیله خود علم شناخت.» ولی برخلاف همه اینها ،
صدرالمتالهین در
رساله تصور و تصدیق خویش نه تنها علم را تعریف نموده است، بلکه آن را به اقسام مختلف نیز تقسیم مینماید.
وجه تشابه آینه و ذهن
- صورتی که در آینه حاصل میشود، با صاحب صورت ارتباط کامل دارد. چنانکه از انسان صورت انسان بوجود میآید و صورت اسب از اسب. صوری هم که از اشیا در ذهن بوجود میآید، با آن اشیا نسبت کامل دارد و به مانند اصل و بدل میباشد.
- هر آنچه در مقابل آینه نباشد، نقشی در آن بوجود نمیآید و ذهن هم تا توجهی به امری ننماید صورتی از آن چیز در او حاصل نخواهد شد.
- هر آنچه که مقابل آینه قرار گیرد، صورتی از آن در آینه نقش میبندد و آینه آن صورت را قبول مینماید و چون ذهن به امری توجه کند و صورتی در آن ترسیم شود، ذهن آن صورت را میپذیرد. ولی وجه اختلاف آینه و ذهن در این است که در آینه فقط صورت محسوسات آن هم نوع معینی از محسوسات ، یعنی مبصرات ، ترسیم میگردد. در حالی که در قوه ذهنی انسان علاوه بر محسوسات و مبصرات صورت شنیدنیها ، ملموسات و بوییدنیها و غیره نیز بوجود میآید. مانند سردی و گرمی ، آواز و غیره و یا صور معقول از قبیل روح و مفاهیم کلی نیز در ذهن حاصل میگردد.
عبارتست از احساس کردن چیزهایی که
حواس پنجگانه بدان نایل میگردد و در حقیقت سرمایه اولیه برای تمامی علوم است و به اصطلاح فقدان هر یک از این حواس محرومیت از یک علمی است. دیگر حیوانات که هر یک از این حواس را واجدند، با انسان در این مرحله از علم مشارکت دارند.
که همان تصرف در محسوسات کسب شده در ذهن است. مانند اینکه بگوید این خط بلندتر از آن خط است و گاهی از ترکیب صورتهای محسوس به صورتهایی دست مییابد که وجود خارجی ندارند. به این نوع «
علم متصرفه» نیز گویند.
وقتی که قلمروی علم و
ادراک انسان امور غیر محسوس را شامل شود، معانی جزیی را که نه ماده و نه مقدار دارد، درک میکند. مانند
دوستی والدین ،
اندوه مادر داغدیده و ... که این علم و آگاهی را «علم وهمی» مینامند و در اینجاست که انسان و حیوان از همدیگر متمیز میگردند.
انسان با استفاده از قوه عقل و اندیشه تمام مدرکات خویش را ، اعم از علوم حسی ، خیالی و وهمی ، مورد بررسی قرار میدهد و درستی و نادرستی ادراکات خود را میسنجد و معانی کلی را از جزئیات درک مینماید و هر اندازه که عقل و اندیشه بخواهد، میتواند در آن علوم دخل و تصرف نماید و به نتایج و احکامی جدید دست یابد. این کاملترین دانشی است که
انسان بودن انسان ، وابسته به آن است و موجب متمایز بودن انسانها از یکدیگر میباشد.
علم به گونههای مختلف تقسیمبندی میشود که بنیادیترین آنها علم تصور و تصدیق است.
تقسیمات علم با هر دو قسم خود (تصور و تصدیق)
- علم بدیهی : که ضروری نیز نامیده میشود و برای پیدایش آن نیازی به کسب و اندیشه نیست، بلکه بدون مکث و درنگ و بطور اضطرار و به بداهت حاصل میگردد. مانند تصورها از «مفهوم وجود و عدم شی» و یا اینکه «کل از جز بزرگتر است».
- علم نظری : علمی است که پیدایش آن نیازمند کسب و اندیشه و فکر است، یعنی واسطهای میان عالم و معلوم میباشد. یعنی به صور معلوم ، علم مستقیم داریم و نسبت به خود آن صور ، علم غیر مستقیم. مانند تصور ما از حقیقت روح الکتریسیته.
این علم که همان صورت ذهنی بدون حکم میباشد. این علم یک تصور صرف تنهاست، که هیچ جزم و اعتقادی را در پی ندارد. به عبارت دیگر ، تصور ، صورت ساده ذهنی است که بدون اسناد چیزی به چیز دیگر است. به مانند «تصور
ماه ،
خورشید ،
سقراط ، زشت و زیبا و ... .»
- لفظ مفرد یا تصور واحد ، به مانند اسم و فعل و حرف «سلمان» ، «کان» و ... .
- تصور متعدد با نسبت خبری هنگام شک یا توهم در آن ، «کره مریخ مسکونی است».
- نسبت در جمله انشایی به مانند امر و نهی و استفهام.
- تصور متعدد با نسبت تقیدی یا وصفی (مرکب ناقص) ، مانند «خانه بزرگ ، تقید وصفی و خانه حسن ، تقید اضافی است».
آن صورت ذهنی که همراه با حکم است و مستلزم جزم و اعتقاد و
حکم میباشد. به عبارت دیگر ، اسناد امری است به امر دیگر بوسیله ایجاب یا سلب. مانند علم به اینکه
زمین کروی است و اسب گوشتخوار نیست.
- یقین : یعنی اینکه انسان مضمون خبر را تصدیق کند و احتمال کذب آن را ندهد و یا آنکه عدم وقوع خبر را تصدیق کند و احتمال صدق آنرا ندهد و به عبارت دیگر ، تصدیق آنست که انسان ، وقوع و یا عدم وقوع یک خبر را به نحو جزمی صد درصد تصدیق نماید و این برترین قسم تصدیق است.
- ظن : یعنی اینکه آدمی مضمون خبر و یا عدم آن را رجحان دهد و در عین حال طرف دیگر را محتمل بداند. این قسم پستترین اقسام تصدیق است.
ارتباط علم تصدیق با تصور
تصدیق نیز نوعی تصور است، ولی تصوری که مقید به حکم است و موجب اقناع
نفس میشود، لذا برای اینکه این دو تصور با همدیگر متمایز شوند، تصور مقید به حکم را "تصدیق" و تصور ساده و محض را "تصور" نام نهادند، ولی بعضی اوقات تصور را مقید به قید مطلق میکنند. در این هنگام تصور به معنی عام کلمه و به معنی
علم و
ادراک انسان است که شامل هر قسم علم میشود، یعنی هم تصور و هم تصدیق.
مباحث مرتبط با عنوان