- سرجان ملکم انگلیسی در تاریخش این قضیه را ذکر کرده است.
پاسخ:
سرجان ملکم در قرن 13 میزیستند و ناچار گفتهاش دربارة حادثهای که 13 قرن با او فاصله داشتند باید بر اساس یک سند تاریخی باشد که نیست.به علاوه او آنچنان تعصب ضد اسلامی خود را آشکار کرده که کوچکترین اعتباری به گفته اش باقی نمیماند و حتی مدعی است که پیروان پیامبر عربی شهرهای ایران را با خاک یکسان کردهاند.
- در جاهلیت عرب مقارن ظهور اسلام مردم بیسواد و امی بودند و در مکه مقارن بعثت فقط 17تن از قریش با سواد بودند و آخرین شاعر بدوی عرب ( ذوالرمه )با سواد بودن خود را پنهان میکرد و میگفت ( قدرت نوشتن در میان ما بی ادبی شمرده میشود)
پاسخ:
این که عرب جاهلی بیسواد بوده دلیل این نمیشود که عرب کتابها را سوزانده است زیرا در فاصله دوره جاهلی به دینی رو آورده فتوحات اسلامی که ربع قرن تقریباً طول میکشد یک نهضت قلم توسط پیامبر به وجود آمد عرب جاهلی به دینی رو آورد که پیامبرش فدیه برخی اسیران را که سواد داشتند تعلیم اطفال مسلمین قرار داد و اصحاب خود را به تعلیم زبانهای غیر عربی تشویق میکرد و خود 120 دبیر داشت. این عرب به دینی رو آورد که کتاب آسمانیش به قلم و نوشتن سوگند میخورد چگونه ممکن است که تجلیل پیامبر و قرآن از خواندن و نوشتن در عربی که مجذوب قرآن است تأثیری در ایجاد حسن خوش بینی نسبت به کتاب و علم ایجاد نکند.
- جاحظ نقل کرده که روزی یکی از امراء قریش کودکی را دید که کتاب سیبوبه را میخواند فریاد بر آورد که شرم بر تو باد این شغل آموزگاران و گدایان است.در آن روزگار آموزگاری یعنی تعلیم اطفال در میان عرب بسیار خواهد بود زیرا حقوق آنان 60 درهم بیش نبود و این مورد در نظرشان ناچیز بود.
پاسخ:
در خود این میان تصریح شده که کار معلمی به علت کمی در آمد خوار شمرده و این به این معنا نیست که عرب با علم و کتابت دشمن بوده است.
- ابوریحان بیرونی دربارة خوارزم مینویسد:چون قتیبه بن مسلم دوباره خوارزم را پس از مرتد شدن اهالی آن فتح کرد هر کس که خط خوارزمی میدانست و از اخبار و اوضاع ایشان آگاه بود را به کلی فانی و معدوم الاثر کرد. لذا اوضاع ایشان به قدری مخفی است که وسیله ای برای شناختن حقایق امور در آن کشور پس از ظهور اسلام در دست نیست پس از این واقعه اهالی خوارزم امی ماندند و در امور مورد نیاز به حافظه خود اتکا میکردند.
پاسخ:
آنچه که ابوریحان درباره خوارزم نقل کرده هر چند مستند به سندی نیست ولی نظریه این که دارای خضایل و محقق در تاریخ است و فاصلة زیادی با این جریان ندارد بعید نیست که درست باشد اما آنچه ابوریحان گفته مربوط 17 به خوارزم و زبان خوارزمی است نه به کتب ایرانی که به زبان پهلوی و اوستایی است.
ثانیاً خود ابوریحان در مقدمه کتاب صیدله یا صیدنه که دربارة زبانها برای بیان مفاهیم علمی بحث میکند،زبان عربی را بر فارسی ترجیح میدهد و دربارة زبان خوارزمی میگوید:این زبان قادر به بیان مفاهیم علمی نیست.اگر یک سلسله کتب علمی به زبان خوارزمی وجود داشت ابوریحان این زبان را غیر وافی معرفی نمیکردند و کتابهایی که ابوریحان اشاره کرده کتب تاریخی بوده است.
ثالثاً کار قتیبه بن مسلم در بدترین دورههای خلافت اسلامی یعنی در دوران امویان صورت گرفته و نمیتوان مقیاس رفتار مسلمانان صدر اسلام که ایران را فتح کردند قرار داد. رابعاً این که با یک حمله تمام آثار علمی به کلی از میان برود و مردم آن به حالت اُمنیت وبی خبری از گذشته برآیند ویژه زبانهای محلی است بدیهی است که زبان محلی نمیتواند به صورت زبان علمی در آید و کتابخانهای از انواع کتب با آن زبان تشکیل شود.
اگر زبانی به آن حد از وسعت برسد که بتواند کتابخانهای از انواع علوم تشکیل دهد با یک یورش مردمش یکباره امی نمیشود حملهای بدتر از حمله مغول، و قتل عامی وحشتناکتر از زمان مغول وجود نداشت ولی هرگز این واقعه تمامی آثار علمی را نتوانست از بین ببرد و رابطه نسل بعد از مغول قطع کند.
- داستان کتابسوزی عبدالله بن طاهر که دولتشاه سمرقندی در تذکره الشعر نوشته است.
پاسخ:
عبدالله پسر طاهر ذوالیمینین سردار معروف ایرانی زمان مأمون است. خود طاهر ضد عرب بود پسرش عبدالله که کتابسوزی مستند به اوست سر سلسله طاهریان است و اعلام استقلال خراسان را کرد و دولت مستقل تشکیل داد.عبدالله نیز ضد عرب بود ولی همین فرد که از نظر قوت و قدرت به جایی رسید که در مقابل خلیفه اعلام استقلال کرد؛ کتابهای ایرانی قبل از اسلام را به عنوان این که با وجود قرآن اینها بیهوده است را میسوزاند. این کار ناپسند عبدالله دلیل مدعای ماست مبنی بر این که هرگاه فرهنگی مورد هجوم فرهنگ دیگر قرار میگیرد پیروان فرهنگ جدید به نحو افراط آثار کهن خود را مورد بیاعتنایی قرار میدهند و اگر مقصود از استدلال به کتابسوزی عبدالله، نشان دادن سابقه کتابسوزی در جهان است احتیاج به چنین استدلالی نیست.جرجی زیدان اعتراف میکند که در حمله به شام سه ملیون کتاب را آتش زدند و نمونههای دیگری نیز موجود است.
- خلیفة دوم با شعار حسبنا کتاب الله تألیف را ممنوع کرد و این کار جرم شناخته میشد.
پاسخ:
اولاً این ممنوعیت تا قرن دوم ادامه داشت و پس از آن شکسته شد ثانیاً گروهی که عمر در رأس آنان بود.استماع و ضبط و نقل حدیث را بلامانع میدانستند اما تدوین را مکروه میدانستند به عذر این که با قرآن مشتبه نشود یا اهتمام به حدیث جلوی اهتمام به قرآن را نگیرد اما گروهی دیگر که علی علیهالسلامدر رأس آنان بود مردم را به تألیف و تدوین تشویق میکردند و مردم پس از یک قرن از علی علیهالسلامپیروی کرد ثالثاً این ممنوعیت و مکروهیت مربوط به احادیث نبوی بود رابعاً این ممنوعیت در میان عامه مردم بوده و شیعه هرگز چنین روشی را نداشته است.
منبع:خدمات متقابل اسلام و ایران؛مرتضی مطهری