اگر دین را به معناى مجموعه
احکام و تعالیم محکى از اراده الهى که بر پیامبران و انبیاء نازل شده بگیریم، نه فهم برخى از دینداران یا آنچه که خود مىپنداریم و نیز شمولیت احکام آن را پذیرا باشیم و دنیا را در حیات مادى محصور و محدود ننموده بلکه مقدمه آخرت بشمار آوریم، شاید بتوان به عمق ارتباط آن دو، شناخت حاصل نمود.
لذا در فهم این ارتباط تصور چند پیش فرض لازم است :
- ارائه معناى صحیح از دین که داراى حد مشترک، براى پیروان یک دین یا ادیان مختلف بوده باشد. مثل تعریف فوق یا نظیر آن.
- درک و تصور صحیح از نقش آفرینى دین در تمام ابعاد حیات فردى و اجتماعى، اعم از جنبههاى مادى و معنوى و آگاهى و معرفت حقیقى به اینکه، واضع و شارع آن از تمام نیازهاى بشر شناخت کامل داشته و با توجه به آن احتیاجات، دین را تشریع نموده است.
- معرفت حقیقىاز دنیا و اعتقاد بهاین که ظواهر دنیا اعتبارى است و باطن آن،حقیقى و ظاهر شدنى، نه این که دنیا را در ظاهر آن خلاصه کرده و از حقیقتش غافل بود. چنانچه تصور باطل بسیارى از انسانها در قبال دنیا همین است. « یعلمون ظاهرا من الحیاه الدنیا و هم عن الاخره هم غافلون » یعنى فهم و درک ایشان به ظاهر حیات دنیاست در حالیکه از آخرت و باطن دنیا بى خبرند.
- آخرت تابع اعمال دنیوى انسان است و رهیافتهاى دینى براى سعادت و کمال دنیا و آخرت هر دو می باشد و نیز برداشتهاى افراطى و تفریطى صوفیان و دنیامداران از دنیا و آخرت تلقى ناصوابى است.
- آخرین نکته جدا کردن حقیقت دین که ماخوذ از متون دینى است با مبانى فکرى برخى از دین شناسان و یا عملکرد برخى از متدیننان مىباشد.
با چنین بصیرت و بینشى مىتوان هم از دنیایى شدن دین و پوشش قراردادن آن براى هر عمل شنیع و زشتى دورى کرد و هم از اعتقاد به خارج نمودن دین از امور دنیوى و مادى (
سکولاریزیسیون) فاصله گرفت.
منابع
1- مهندس بازرگان ، راه طى شده، ص 124
2- فلسفه دین، گیسلر، ص 192
3- پایگاههای اسلامی اینترنت ، نسخه 3