دعوت فاطمیان و آغازی برای اسماعیلیه
دعوت خلفای فاطمی
هر چند دعوت خلفای فاطمی در ایران در عهد
سامانیان و
غزنویان آغاز شد، اما در واقع به وسیله ناصر خسرو قبادیانی، شاعر معروف خراسان و مقارن با اوایل دوران سلاجقه این دعوت تا حدی به ثمر رسید.
با آن که خلفای مصر در جلب
آل بویه سعی فراوانی کردند، اما در این زمینه توفیقی به دست نیاوردند، چنان که
عضد الدوله در اواخر عمرش همچنان در صدد تسخیر مصر و بر انداختن خلافت فاطمی بود که عجل مهلتش نداد.
با وجود این، سالها پس از مرگ
عضدالدوله، یک سردار ترک خلیفه عباسی به نام ارسلان بساسیری به اشاره و تحریک المستنصر - خلیفه فاطمی - بر علیه عباسیان شورید و بغداد را متصرف شد که در پی آن خلیفه القائم بامر الله را از آن جا بیرون کرد و سپس خطبه به نام امام فاطمی خواند «450 ق / 1058 م».
در آن احوال، خلافت عباسیان در معرض انقراض قرار گرفت، اما از حسن اتفاق، با ظهور طغرل بیگ سلجوقی و ورود او به بغداد «451 ق / 1059 م» خلافت عباسیان از خطر سقوط حتمی نجات پیدا کرد.
از آن پس، جلوگیری از نشر دعوت فاطمی و اهتمام در تعقیب اسماعیلیه، برای سلجوقیان ایران یک تکلیف و تعهدی شد که تا پایان آن عصر نیز ادامه داشت.
دعوت قدیم فاطمیان
مقارن همین ایام بود که ناصر خسرو، شاعر معروف ایرانی، از جانب المستنصر - خلیفه فاطمی - برای نشر دعوت فاطمی از مصر به خراسان بازگشت.
اما اقدام او به نشر این دعوت با مخالفت شدید علما و حکام
خراسان مواجه شد که این مخالفتها، عاقبت به خروج یا اخراج او از بلخ منجر شد. «حدود 453 ق / 1061 م».
ولی با این وجود در
مازندران ظاهراً پیروانی پیدا کرد که ناصریه خوانده میشدند.
با این احوال در خراسان با تعصب عموم مردم رو به رو شد تا این که به ناچار در ناحیه بدخشان در کوههای یمکان متواری و سرانجام منزوی شد.
با مرگ ناصر خسرو «481 ق / 1088 م»، دعوت مستنصری - منسوب به خلیفه فاطمی المستنصر - که بعدها دعوت قدیمه تلقی شد، پایان یافت و دعوت نزاریه - دعوت جدید اسماعیلیه - در تعلیم و تبلیغ
حسن صباح طنین افکند.
دعوت جدید و حسن صباح
جانشین المستنصر «487 ق / 1094 م» بنا بر حکم آشکار خلیفه، پسر بزرگش نزار بود،
اما امیر سپاه مصر که به مستعلی - پسر دیگر خلیفه - ارادت داشت، وی را به خلافت نشاند و او را امام مخصوص خواند.
البته چون این قول، حکم آشکار خلیفه پیشین نبود به همین دلیل نمیتوانست تمام اسماعیلیه را راضی و خشنود کند.
نزار در ادعای جانشینی مغلوب و بعدها مقتول شد، به طوری که طرفداران او نیز به نوبه خود از اطاعت خلیفه مصر سرباز زدند.
با آن که خلافت فاطمی در نسل مستعلی ادامه پیدا کرد؛ اما از آن پس فاطمیان در مصر دچار هرج و مرج شدند و در شام و ایران نیز با انشعاب مواجه گشتند.
حسن صباح که در عهد حیات المستنصر برای نشر دعوت به ایران آمده بود «473 ق / 1080 م» به هوا داری از نزاریه - طرفداران نزار ، پسر خلیفه که از خلافت فاطمیان بر کنار ماند - به پا خاست به طوری که چند سال بعد، پس از دستیابی به قلعه
الموت «483 ق / 1090 م»، آن جا را پایگاهی استوار برای رهبری دعوت اسماعیلیه کرد.
تفاوت دعوت قدیم و جدید
به دنبال قتل خواجه وزیر، و در دورهای از فترت سلجوقیان و همچنین نزاعهای داخلی و درباری بین اولاد ملکشاه، واقعه دژ کوه
اصفهان و شورش عبدالملک عطاش، ضربه دیگری بود که موجب افزایش وحشت عامه از این فرقه شد.
فعالیت های فداییان الموت که عده زیادی از مخالفان را طعمه مرگ ساخت، معلوم کرد که دعوت جدید، بر خلاف دعوت قدیم که ناصر خسرو پایههای آن را بر تبلیغ، وعظ و کتاب و رساله بنا نهاده بود،
به ضربههای خنجر و ایجاد رعب و وحشت استوار است و از سوی دیگر حسن که در ارشاد طالبان، آنها را به عدم کفایت عقل فردی در کشف حقایق و الزام به پیروی از «تعالیم امام» متقاعد میساخت، این «تعلیم» را بر ضرورت «حذف» مخالفان مبتنی کرد.