در حضور پادشاه ساسانی
در این دوره ایران از صورت
ملوک الطوایفی خارج شد و اردشیر بابکان بنیانگذار این سلسله ، ایران را به یک پادشاهای آورد .
تجمل دربار ساسانی در دنیای قدیم ضرب المثل بود . همینکه شاه بار خاص می داد ، دیدن او ممنوع بود . شاه در پشت پرده ای از حریر می نشست و باریافتگان از پرده دورتر می ایستادند . پرده دار یا حاجب را خرم باش می نامیدند ، چون کسی به پیشگاه شاه بار می یافت ، خرم باش با بانگ بلند می گفت :<br>
« ای زبان سرخویش نگهدار باش که امروز پیش شاه هستی . » <br>
درباریان و بزرگان و شاهزادگان هر یک بنا به مرتبه و مقامی که داشتند در جای خود قرار می گرفتند . شاهنشاه ساسانی در القابی که برای خود ذکر می کرد ، خود را پرستندة
مزدا و خدایگان و شاهنشاه ایران و انیران یعنی شاهنشاه ایران و غیر ایران و مینو چیترا یعنی آسمانی نژاد می خواند ، خود را همپایة
ماه و
خورشید می دانست .
محل بارعام تالار
طاق کسری در تیسفون بود . تخت شاهی در آخر تالار روبروی در ورودی نهاده شده بود و پرده ای در جلو آن کشیده بودند و بزرگان و صاحبان مناصب هر کدام به فاصله های مقرر می ایستادند . ناگهان پرده برداشته می شد . شاهنشاه برزر بر تخت خویش بر مسند
زربفت پدیدار می گشت . تاج کیانی که از زر ناب و به یک صد دانة مروارید به درشتی
بیضة گنجشک و به یاقوتهای سرخ درخشان و زمردهای درشت مرصع بود ، به زنجیری که از فرط نازکی از دور دیده نمی شد ، از
طاق آویزان بود .
شاه چنان می نشست که تاج درست بالای سر او قرار گیرد و از دور گمــان می رفت که براستی بر سر شاهنشاه قرار دارد . وزن این
تـاج را به 91 کیلو تخمین زده اند .
رسم شرفیابی به حضور شاه این بود که خرم باش کسی را که باز خواسته بود به پیشگاه شاهنشاه می آورد و پرده را برمی داشت . وی دستمال سفید و پاکی پیش دهان می گرفت تا در هنگام صحبت نفس او بارگاه شاه را آلوده نکند . پس از آن به خاک می افتاد و به اذن شاه برمی خواست و نخستین سخنی که آغاز می کرد این بود:
انوشک بویذ ( جاوید باشید ) اوکامک رسی ( به کام رسی ) .
معمولاً شاهنشاه ساسانی را به عنوان شومابغان ( مقام الوهیت شما ) خطاب می کردند .