منو
 کاربر Online
1119 کاربر online

داستانی جالب از انفاق امام

چاپ
فرهنگ > الهیات > دین اسلام > شیعه > فضائل و ویژگیها > فضائل از دیدگاه دوستان

زهری می گوید:
در شبی بسیار سرد و بارانی حضرت امام سجاد علیه السلام را دیدم که بر پشتش کیسه‌ای آرد بود و در کوچه‌ها راه می‌رفت.
عرض کردم:« یا بن رسول الله این چیست؟»
فرمود:«عازم سفری هستم و برای آن زاد و توشه آماده کرده‌ام.»
من گفتم:« کیسه را به غلام من بدهید تا برایتان ببرد.»
ولی امام نپذیرفت.
عرض کردم:« خودم آن را برایتان می‌برم.»
امام فرمود:« تو را به حق خداوند سوگند می دهم که به دنبال کار خود برو.»
من نیز با امام خداحافظی کردم و رفتم.
چند روز بعد امام را دیدم و عرض کردم:« یا ابن رسول الله، گویا به سفری که گفتید، نرفتید!»
فرمود:«آن چنان که تو گمان کرده ای نیست. سفری که گفتم سفر « مرگ » است، و من برای آن آماده می شوم. و راه آماده شدن برای «مرگ» دوری از گناه و انفاق است.»

منابع:

  • بحارالانوار، ج 46، ص 15، حدیث 27 به نقل از علل الشرایع

مراجعه شود به:



تعداد بازدید ها: 54929


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..