خلافت پادشاهان صفوى
«907 - 1145 ق / 1501 - 1732 م«
معنى و مفهوم خلافت در تاریخ سیاسى و اجتماعى اسلام، از تعابیر متعددى پیروى کرده است. اما آنچه به مبحث صفویان مربوط مىشود، تلقى خاص از این واژه است که درباره پادشاهان صفوى به کار برده شده است. پادشاهان صفوى اگچه عنوان خلافت، گه گاه درباره ایشان به کار رفته »جهانگیر نامه محمد صالح کنبوى لاهورى، وقایع سال 1024 و 1037؛ پادشاه نامه
ملا عبدالحمید لاهورى، وقایع سال 1065 و 1037» ولى مقصود از خلافت در این مورد »خلافت مرتضوى« است »احسن التواریخ روملو، ص 60» نه خلافت بدان معنى که نزد اهل سنت متداول بود. همچنین عنوان »دار الخلافه« براى تختگاه پادشاهان صفوى از همین وجهه اخیر آن ناشى مى شد؛ عنوانهایى هم که در عهد
شاه اسماعیل حسب عادت براى وى به کار مىرفت، بیشتر اوصافى بود از قبیل: »وارث خلافت مرتضوى«، »دُرِّ دریاى ولایت«، »ثمره شجره بوستان امامت« و نظایر آنها؛ و با همین اندیشه بود که خاندان صفوى را »دودمان امامت مکان« مىخواندند »حبیب السیر، ج 4، ص 467». این حال تا آخر عهد آن طایفه به قوت خود برقرار بود و چنین مىپنداشتند که پادشاهان آن سلسله، سلطنت را چون ودیعهاى از امامان در اختیار دارند و این بیت از محمد طاهر اضر آبادى درباره شاه سلیمان، پدر شاه سلطان حسین گویاى همین معنى است:
پادشاهى که على بن ابى طالب بست کمر شاهیش از دست ولایت بمیان
»تذکره نصر آبادى، ص 6».