در قرآن کریم آیه ای داریم که این آیه مهم ترین الهام بخش نظریه فطرت در میان دانشمندان مسلمان بوده است.
این آیه عبارت است از : « فأقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذالک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون.، روم ، 30» .
- بنا به نظریه فطرت ، دین و دیانت ورزی ، امری فطری و در ذات و نهاد انسان است. خدا به عنوان پایه و اساس و محور دین نیز امری فطری و ذاتی بشر است. و بشر فطرتا رو به سوی خدا دارد.
فلاسفه مسلمان عبارت «خداشناسی فطری است» را به سه معنی به کار برده اند.
- اول : یک معنی این است که : بحث از خدا فطری است ، این در مقابل کسانی مطرح می شود که که برای بحث از خدا ، انگیزه هایی مانند ترس ، جهل ، و ... عنوان کرده اند .
- استاد مطهری و علامه طباطبایی در پاسخ به این دسته ، توضیح می دهند که طرح این انگیزه ها درست نیست ، بلکه بحث درباره خدا ، ذدر نتیجه یک نیاز فطری و واقعی در درون انسان است.
- دوم: معنی دوم این است که : خداجویی و خدا طلبی ، فطری است. مقصود از فطرت در این جا ، فطرت دل است و نه فطرت عقل ، یعنی انسان به حسب ساختمان روحی خاص خود، متمایل و خواهان خدا آفریده شده است و همانند غریزه جست و جوی مادر در کودک ، غریزه خداجویی در انسان وجود دارد.
به عبارت دیگر ، غریزه خداجویی و خداخواهی ، نوعی جاذبه معنوی میان دل و احساسات انسان از یک طرف ، و کانون هستی یعنی مبدأ اعلی و کمال مطلق از طرف دیگر است. آن نقطه اصلی که راه
عرفا را از راه
فلاسفه جدا می کند ، همین است، ، یعنی عرفا چون به نیروی عشق فطری ایمان دارند، تمام تلاش خود را صرف تقویت آن می کنند ، اما فلاسفه می خواهند از راه عقل ، فکر و استدلال به مطلوب برسند .
- برای اثبات این احساس در وجود آدمی ، چند راه داریم: یکی این که شخصا در وجود خود و دیگران به بررسی بپردازیم و دیگر این که به آرای کسانی که سالها در زمینه روان آدمی از جنبه معنوی مطالعاتی داشته اند، توجه کنیم.و راه سوم توجه فلسفی به نحوه وجود آدمی است.
- سوم:معنای فطری بودن خداشناسی این است که : اساسا علم به این که خدا هست ، امری فطری است و هر انسانی فطرتا به این قضیه علم دارد.
- برخی مثل استا مطهری ظاهرا این را قبول ندارند و هر جا به این معنی رسیده اند، تصریح کرده اند : مقصود ما از فطری بودن خداشناسی ، این معنا نیست.
- اما برخی دیگر هستند که حتی از این معنی هم طرفداری می کنند.کسانی چون دکارت و لایب نیتس و اسینوزا از فلاسفه غرب و استاد جوادی آملی از فلاسفه مسلمان.
منبع
- راهنما ، حسن سوزنچی ، ص37-33