در مورد اینکه خاستگاه علم ودین کجاست،یعنی به لحاظ تاریخی ابتدا در کجا این مسأله مطرح شد و شکل نخستین آن چه صورتی داشت و چه تطوراتی پیدا کرد ،باید گفت:
- این مسأله هم در دنیای اسلام مطرح شد و هم در غرب .
- در دنیای مسیحیت ، طرح آن به صورت جدی بعد از رنسانس بود.در دوره رنسانس ، علوم تجربی به خاطر تحولاتی که پیش آمد، به صورت شتابزدهای رشد پیدا کرد و در کوتاه مدت رشد بسیار چشمگیری در این علوم حاصل شد و لذا بحث رابطه علم ودین در دنیای مسیحیت عمدتا روی علوم تجربی متمرکز شد.
آنجا که بحث از علم و دین پیش می آمد معمولا تعارض یافته های عالمان تجربی با آموزه های دینی مشکل آفرین می نمود. در کتابهایی که
متألهان غربی یا
فیلسوفان دین غربی راجع به این مسأله نوشته اند ، تماما مناسبات علوم تجربی با دین مورد بررسی قرار می گیرد.
برای مثال کتاب
تاریخ نزاع علوم تجربی و الهیات تألیف
آندرو وایت در سال 1895 یکی از مبسوط ترین کتابها در این خصوص است.
- ولی در دنیای اسلام بیشتر رابطه دین با فلسفه مطرح شد و دلیل این هم مشخص است ، مسلمانان در دوره نهضت ترجمه با میراث فلسفی یونان آشنا شدند و آن بخش از میراث فلسفی یونان را که با آموزه های دینی سازگار می یافتند ، وارد حوزه اندیشه اسلامی کردند و گروهی به وجود آمدند و صنفی از دانشمندان شکل گرفتند که فیلسوف نامیده می شوند .
- در فلسفه ای که از یونان گرفته شده بود، درباره جهان هستی ، خدا ، انسان ، آخرت و معاد بحث شده همچنانکه در متون دینی راجع به این امور صحبت شده، در اینجا ابتدا دو دیدگاه کاملا متفاوت و متعارض پیدا شد.
- گروهی از مسلمانان ، فلسفه را موافق با آموزه های دینی یافتند و سعی کردند که بین آموزه های دینی و میراث فلسفه یونان ، هماهنگی ایجاد کنند، و تفسیر های فلسفی از دین ارائه کردند.
- گروهی دیگر از مسلمانان به نظرشان رسید که آنچه در متون دینی مطرح شده ، به هیچ وجه سازگاری با تعالیم فلسفی ندارد و احساس تعارض کردند و به همین جهت می بینیم که کسانی با فیلسوفان خیلی سخت مخالفت ورزیدند و حتی آنها را تکفیر کردند و از آن طرف ، فیلسوفان تلاش کردند که از دین ، تفسیرهای فلسفی ارائه دهند.
منبع
- ماهنامه اندیشه حوزه ، سال هفتم ، شماره ششم، ص35-34