خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید :
" ما امانت خود را بر آسمان و بر زمین و بر کوهها عرضه داشتیم و همه آنها از تحمل آن بار گران ابا کردند و امتناع ورزیدند و از آن ترسیدند ، تنها انسان بود که گام پیش نهاد و قبول آن را به عهده گرفت . انسان ظالم و جاهل است " (احزاب / . 72)
خداوند متعال در این آیه به طرز بسیار لطیف و جذابی استعداد فوق العاده فرزند آدم را ذکر کرده است . آنجا که هیچ موجود آسمانی و زمینی جرأت و جسارت جلو آمدن ندارد ، انسان به اتکاء استعداد و شایستگی خود گام پیش مینهد و قبولی خود را نسبت به امانت الهی و سر الهی اعلام میدارد .
آن امانت بزرگ که همه از تحمل آن سرباز زدند و تنها انسان آن را پذیرفت تکلیف و مسؤولیت است .
هر موجود از موجودات به هر نقطه که برسد و هر کمالی را که طی کند بدون اراده و اختیار طی میکند ، نمیتواند به میل خود و اراده خود راه خود را عوض کند و تغییر دهد و تنها انسان است که در هر لحظهای قادر است به سوی هر هدفی که اراده کند حرکت خود را تغییر دهد .
انسان بسیاری از کمالات و ترقیات خود را در پرتو تکلیف و قانون و مسؤولیت قانونی طی میکند . برای انسان بسی افتخار است که میتواند حقی را به عهده بگیرد و وظیفهای را گردن نهد .
بسیاری از افراد به نام آزادی میخواهند خود را از قید تکالیف و حقوق آزاد سازند ، و البته انسان میتواند آزاد زندگی کند و باید هم آزاد زندگی کند ولی به شرط اینکه انسانیت خود را حفظ کند ، یعنی از هر چیزی و هر قیدی میتوان آزاد بود مگر از قید انسانیت ، آدمی اگر بخواهد از قید تکالیف و حقوق ، خود را آزاد بداند باید قبلا از انسانیت استعفا بدهد و جزو جمادات و یا نباتات و حداقل جزو حیوانات در آید تا بتواند از آنچه لازمه انسانیت و شرط انسانیت است یعنی قبول وظایف و تکالیف و حقوق ، خود را آزاد سازد .
ما همان طوری که به موجب انسان بودن خود برای خود حقی قائلیم و معتقدیم چون انسان و کامل تر از سایر انواع آفریده شدهایم پس حق داریم انواع استفادهها از معادن و از دریاها و از جنگلها و از گلها و گیاه ها و از حیوانها و از زمینها بنماییم ، عینا به همین دلیل حقوقی از همه این اشیاء بر عهده ما هست که باید از عهده آن حقوق برآییم .
امیرالمؤمنین علی علیه السلام در اولین خطابهای که بعد از قبول خلافت ایراد کرد این طور فرمود : "
بندگان خدا ، خدا را در نظر بگیرید ، شما نسبت به جماعتها و شهرهای خدا و نسبت به افراد بندگان خدا ، نسبت به همه چیز مسؤولیت دارید ، حتی نسبت به بقعهها و سرزمینها و نسبت به حیوانات اهلی که در اختیار شماست " .
یعنی این قسمت زمینی که مثلا در اختیار شماست و شما مالک آن زمین خوانده میشوید حقی به عهده شما دارد و آن این است که آن را باید و غیر معمور نگذارید ، باید آن را به وسیله کشت و زرع و یا به وسیله عمران و ساختمان آباد کنید . در این صورت از عهده مسؤولیتی که نسبت به این جماد دارید بر آمدهاید . حیواناتی که در اختیار شماست ، مثل اسب و گوسفند و گاو شتر و استر و الاغ ، همان طوری که حق استفاده از سواری و یا از شیر و پشم و پوست و گوشت آنها را دارید مسؤول رعایت و خوراک و مسکن و آسایش آنها میباشید .
آن کس که به عنوان والی و فرماندار شهری معرفی میشود و امر خویش را در قلمرو حکومتش مطاع میشمارد باید بداند که این شهر و این بخش و یا این استان و یا این کشور به عهده او حقی دارد که آنجا را معمور و آبادان سازد و موجبات خوشی و آسایش و گشایش زندگی را فراهم سازد .
یک گل که در یک گلدان قرار گرفته به عهده صاحب خود حقی دارد که به موقع به او آب برساند و طراوت و شادابی او را حفظ کند .
پس انسان به حکم همان استعداد و شایستگی فطری ، از یک طرف استحقاق بزرگی برای استفاده از مواهب خلقت دارد و از طرف دیگر مسؤولیت عظیمی نسبت به همه موجوداتی که در اختیار اوست از جماد و نبات و حیوان دارد ، تا چه رسد به مسؤولیتهای عظیمی که نسبت به انسانهای مانند خود دارد ، مثل مسؤولیتی که در برابر پدر و مادر دارد و یا مسؤولیتی که نسبت به فرزندان خود دارد و یا مسؤولیتی که نسبت به زن و یا شوهر خود دارد ، یا مسؤولیتی که نسبت به خویشاوندان و معلمان و همسایگان و همکیشان و همنوعان خود دارد .
امیرالمؤمنین علیه السلام به یکی از فرمانداران خود مینویسد :
" مبادا که مانند حیوان درندهای به جان مردم بیفتی ، زیرا افراد رعیت یا مسلمان اند و هم دین تو میباشند و یا اگر مسلمان نیستند لااقل انسان اند و همنوع تو میباشند " .
کلمه " حق " و " حقیقت " را زیاد میگوییم و میشنویم ، باید هم حق را بشناسیم و هم حقیقت را .
شناختن حقیقت به این است که نظام هستی و جریان عالم وجود را همان طور که هست تصور کنیم نه اینکه در ذهن خود گرفتار خیالات و اوهامی بشویم که از واقع فرسنگها دور است ، خودمان را همان طور که هستیم بشناسیم ، جهان را همان طور که هست بشناسم ، خداوند را با صفات کمال و جمال و جلال بشناسیم .
و اما شناختن حق به این است که دین خود را تمیز دهیم و بدانیم چه مدیونیتها داریم ، بدانیم نسبت به نزدیک ترین امور به خودمان یعنی اعضا و جوارح بدن خود مدیونیم و حقوق اینها را ادا کنیم ، نسبت به پدر و مادر و زن و فرزند و معلم و همسایه و خویشاوندان و همکیشان و هموطنان و حتی نسبت به زمینهایی که در اختیار ما گذاشته شده و نسبت به شغل و مقام اجتماعی که به ما واگذار شده و نسبت به هر کاری که به عهده گرفته ایم مدیونیم و باید حق آنها را ادا کنیم .
اگر خودمان و خدای خودمان و جهانی را که در آن زندگی میکنیم شناختیم و به حقوقی که به عهده ما هست آشنا شدیم ، میتوانیم با سر بلندی و سر افرازی ادعا کنیم که ما ، هم اهل حقیم و هم اهل حقیقت .
منبع : حکمتها و اندرزها
نویسنده : شهید استاد مرتضی مطهری
صفحه : 105
ببینید:
خصوصیات حق از نظر علی علیهالسلام