فقیری نزد
حضرت علی علیه السلام آمد و گفت:« ای امیرالمؤمنین، من از شما خواسته ای دارم.»
امام به او فرمود:« حاجتت را روی زمین بنویس، که من نشانه های گرفتاری و سختی را به روشنی در چهره ات می بینم.»
شخص فقیر روی زمین نوشت:« من فقیر و نیازمندم.»
امام به خدمتکارش
قنبر فرمود قدری پول به او بدهد.
فقیر با چند بیت شعر از محبت امام سپاسگزاری کرد.
پس از تمام شدن اشعار او، امام فرمود:« صد دینار دیگر هم به او بدهید.»
در این هنگام شخصی به امام گفت:« ای امیر مؤمنان، او را بی نیاز ساختی.»
امام فرمود:« من از
رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که میفرمود:« من در شگفتم از گروهی که بندگان را با دارایی خویش خریداری می کنند و مالک آنان می شوند؛ اما انسانهای آزاد را با احسان و نیکی و کمک خریداری نمیکنند.»
منابع:
- بحارالانوار، ج 41، ص 34، شماره 7 ------ امالی صدوق