حسن صباح
« 518- 464 ق / 1124-1071م»
حسن صباح از داعیان فرقه نزاریه و مؤسس فرقه صبّاحیه در ایران است.
آشنایی حسن صباح با دعوت فاطمیان
وی از قبیله حمیر بود، برخی گفتهاند پدرش صبّاح از یمن به کوفه و از آن جا به قم و ری رفت که حسن در شهر ری ولادت یافت.
حسن در ری به دعوت چند تن از باطنیان، علی الخصوص «مؤمن» که از جانب
عبدالملک عطّاش در ری مأمور دعوت بود، حسن را برای این دعوت مناسب تشخیص داد به همین دلیل به او نیابت داد و از وی خواست تا به
مصر برود.
حسن در 469 ق / 1076 م، در عهد خلیفه
المستنصر فاطمی راه مصر را در پیش گرفت و در 471 ق / 1078 م، به مصر رسید که نزدیک به یک سال و نیم در آن دیار اقامت داشت.
در آن هنگام میان پیروان دو پسر مستنصر یعنی نزار و مستعلی اختلاف بود. نزار به نص اول و مستعلی به نص دوم جانشین پدر بودند که طرفداران آن دو در عهد مستنصر نیز با یکدیگر اختلاف داشتند.
آغاز کار حسن در ایران
چون حسن طرفدار امامت نزار بود، در 473 ق / 1080 م به ایران بازگشت و مدتی در
خوزستان،
اصفهان،
یزد،
کرمان،
دامغان و
دیگر نواحی سرگرم دعوت بود. در همان زمان وی، داعیانی به
دیلمیان، برخی از نواحی کوهستان
طبرستان و
الموت فرستاد تا بسیاری از مردم اهالی آن جا را به مذهب خود درآورد.
ادامه ی کار حسن صباح در ایران
فعالیت شدید حسن باعث شد تا نظام الملک وزیر سلجوقی اقدام به دستگیری او کند.
چون حاکم ری مأمور این کار بود، از این رو حسن؛ از نزدیک شدن به این شهر اِبا داشت.
چون داعیان او در اطراف قزوین و در کوههای
دیلمان سرگرم تبلیغ بودند به همین دلیل به آن نواحی رفت که بسیاری از مردم آن جا نیز به سبب زهد و تقوای او، به مذهبش گرایش یافتند.
حسن با مکر و حیله کارگزار
قلعه الموت «علوی مهدی» را از قلعه بیرون و سه هزار دینار بهای قلعه را به حاکم گردکوه دامغان «رئیس مظفر مستوفی» که دعوت حسن را پذیرفته بود، پرداخت.
فتح قلعه الموت
تاریخ فتح قلعه الموت را ششم رجب سال 483 ق / سوم سپتامبر 1090 م نوشتهاند.
از این تاریخ به بعد حسن دامنه دعوت خود را توسعه داد، اگرچه تا آن هنگام بسیاری از مردمان را در نواحی مختلف به مذهب خویش درآورده بود، لیکن اهمیت واقعی کار او از فتح قلعه الموت آغاز شد.
حسن نه تنها قلعه الموت، بلکه در نقاط مختلف، قلاع دیگری را به دست آورد که توانست به این طریق موقعیت خود را در ایران تحکیم نماید.
قتل خواجه وزیر در نزدیکی نهاوند
با آن که دولت سلجوقی از همان آغاز به دعوت حسن، متوجه خطرهای این دعوت شده بود و سردارانی را برای برانداختن
اسماعیلیان الموت و
قهستان فرستاده بود، لیکن موفقیتی در این زمینه به دست نیاورد.
قتل خواجه وزیر در صحنه نزدیک نهاوند خنجر یکی از فداییان اسماعیلی، شهرت صبّاحیان را عالمگیر کرد.
بعد از نظام الملک نیز دو پسرش احمد در
بغداد و فخرالملک در
نیشابور به ضرب خنجر فداییان حسن، از پای درآمدند و
در این میان بسیاری از رجال نیز که با آنان مخالفت میکردند، توسط فداییان ترور شدند. حسن صباح پس از موفقیتهای بزرگ در شب چهارشنبه 26 ربیع الآخر سال 518 ق / 11 ژوئن 1124 م، درگذشت.
او مردی زاهد، پاکدامن و دیندار بود که در موردش گفته شده است .
دو پسر خود را به بهانههای کوچک مذهبی همچون شرابخواری به قتل رساند تا هیچ کس چنین تصور نکند که قصد حسن، تحصیل قدرت و سلطنت برای فرزندانش بوده است.
به همین سبب جانشینی خود را به «کیا بزرگ امید» که در زمان حیات حسن خداوند لمبسر بود واگذار کرد.