جستارى بر سیاست خارجى شاه عباس و حل مناقشات ارضى
«1009 - 1031 ق / 1600 - 1622 م»
تسخیر
لار و
بحرین و سپس جزایر هرمز و قشم و
جرون و حل موفقیت آمیز این مناقشات ارضى، یکى از نقاط درخشان سیاست خارجى ایران در عهد
شاه عباس بزرگ است. اشراف این پادشاه بر مسایل بین المللى و درک هوشمندانهاش از مناسبات کشورهاى اروپایى و واقع بینى او از توان و ظرفیت عمل به همراه لیاقت و کاردانى سردارانى چون الله وردى خان و بعدها پسرش امام قلى خان، این امکان را براى ایران فراهم ساخت تا به کمک یک کشور اروپایى «
انگلیس»، بتواند اراضى اشغالى را از دست کشور دیگر اروپایى «
اسپانیا» خارج سازد؛ در عین حال با اقتصادى جلوه دادن این منازعات از منظر دو دولت اروپایى و کاهش سطح مناقشات از دو دولت به دو کمپانى
هند شرقى و هند پرتغالى؛ شرایطى را فراهم آورد تا کمک و همکارى با انگلیس چنان دامنه و ابعادى پیدا نکند که موجب خدشه دار شدن مناسبات اسپانیا با انگلیس شود و ناگزیر ایران را از ریافت این کمک محروم سازد. برخوردهاى سیاسى و دیپلماتیک ایران در این دوران، بسیار پخته و با برنامه و حاکى از درایت رهبران ایرانى بود. اما بعد دیگر این سیاست، نتایج بعد از
پیروزى بود که شاه عباس، درعین حالى که دست پرتغالیها را کوتاه ساخت، اجازه نداد که انگلیسیها به جاى آنها، دست اندازى کنند.
نتایج پیروزی شاه عباس در بین النهرین
پیروزى شاه عباس در بین النهرین «1032 ق / 1623 م» که مصادف با ظفرمندیهاى ایران در جزایر قشم و هرمز بود، از یک سو، اعتبار ایران را در سطح بین المللى افزایش داد و از دیگر سو، لطمهاى به حیثیت عثمانى تلقى مىشد. از این رو، نگرانى عثمانى، از اتحاد ایران با دربار اروپا - که در
ظاهر چنین به نظر مىرسید، اما در اصل اتحادى برقرار نشده بود - از نظر روحى، دولت عثمانى را در موقع ضعف قرار مىداد و این همه، برآیند سیاست خارجى فعال و از موضع بالا و در عین حال کاربردى و دقیق شاه عباس بود.
توافق ایران و انگلیس بر محور ضدیت با پرتغالیها
واقعیت این است که توافق و همکارى ایران و انگلیس، تنها از حد یک معامله موقت محلى بین دو نیروى مشترک المنافع، بر ضد یک مدعى - پرتغال - تجاوز نمىکرد و سعى در خاتمه دادن به قدرت شرکت هند پرتغال در
خلیج فارس که وجود آن به منافع شرکت هند شرقى انگلیس لطمه مىزد، از نظر
انگلستان بیشتر ابعاد اقتصادى داشت و فاقد جنبه سیاسى بود؛ اما الله وردى خان حاکم فارس و بنادر که به دنبال براندازى قدرت حکام محلى لار، اخراج پرتغالیها را هم از این نواحى لازمه برقرارى حاکمیت ایران در تمام ولایت فارس مىدانست، با معامله اقتصادى و نظامىخویش با شرکت هند شرقى انگلیس، به اعمال قدرت پرتغالیها در بحرین، هرمز و قشم خاتمه داد و یک بندر ایرانى را هم که از مدتها پیش، در داخل خاک ایران، پایگاه آنها بود و در آن ایام جرون «
گمبرون» خوانده مىشد، به وسیله فرزند خود امام قلى خان از دست آنها بیرون آورد. این حمله هر چند به کمک یک شرکت بازرگانى انگلیسى تحقق یافت، در آن ایام در دربارهاى اروپایى، در مفهوم اتحاد سیاسى ایران با انگلیس محسوب نمىشد؛ با این حال در نزد ایرانیان آن نواحى، این پیروزى تبدیل به یک حماسه شد. حماسه رهایى از زیر یوغ و فشار غول اروپایى. شاعرى به نام قدرى، ماجراى آن جنگها را، در حماسهاى به نام جرون نامه، با لحنى هیجان انگیز توصیف کرد و شور و علاقه نخستین قربانیان استعمار اروپایى را در رهایى از دام آنها نشان داد.
سیاست شاه عباس درباره انگلستان
طرفه آنکه اخراج پرتغالیها از اراضى و آبهاى ایران، هر چند به کمک نسبى کشتیهاى انگلیسى انجام گرفت، اما بهره سیاسى و اقتصادى چندانى هم عاید آنها نکرد؛ فقط قسمتى از غنایم جنگى به ایشان داده شد. شاه عباس که پرتغالیها را به خروج از حریم فرمانروایى ایران ملزم کرد، به انگلیسیها هم اجازه ایجاد استحکاماتى که کمپانى هند شرقى طالب آنها شده بود، نداد. بدین ترتیب از دادن هر گونه امتیازى به اتباع بیگانه، که موجب محدود کردن قدرت بلامنازع ایران در عرصه حیات خود بود، به شدت امتناع ورزید و پیروزى بر پرتغالیها را موجب مزید حیثیت نظامى و سیاسى خویش در نزد عثمانیها و اروپاییان عصر ساخت.