تناقض اندیشه و عمل
وجود فاصله عمین میان اومانیسم به عنوان یک جنبش فکری و آنچه در عمل و متن تاریخ حاکمیت اومانیسم و جوامع بشری روی داده یکی از نقدهای اساسی تفکر اومانیستی میباشد.
جنبش اومانیستی به جای ارج نهادن به مقام انسان، او را در عمل قربانی این افیون جدید کرده و مدعیان انسان مداری از این واژه برای تأمین منافع خویش سوء استفاده کردند.
از همان آغاز که از حق زندگی ، آزادی انسان و شادی و رفاه به عنوان حقوق انسانی اومانیستی سخن به میان میآمد تا یک قرن بعد بردگی سیاهان در آمریکا قانونی بود و گروه زیادی از انسانها در جامعه به نام انسان مداری مدرن سرکوب میشدند.
نازیسم ،فاشیسم ،استالینیسم و امپریالیسم همزاد و همراه با اومانیسم بوده است.
به همین دلیل برخی از دانشمندان با تعابیری مانند جنبش ضد انسانی،مفهوم گول زننده، ندای برتری نژادی،مولد
نازیسم و
فاشیسم و
پوچ گرایی ، پرورش دهنده منش ضد انسانی، توجیهگر مراکز قدرت از آن یاد کردهاند و برخی گفتهاند تقریباً امکان ندارد به جنایتی فکر کنیم که به نام انسانیت انجام نگرفته باشد.
پیامدهای ناگوار اومانیسم به نحوی بود که برخی از دانشمندان آن را نوعی اسارت انسان شمردند و برای رهایی از آن برنامهریزی را مطرح کردند.
طبیعت گرایی و مادهگرایی:
اکثر قریب به اتفاق اومانیستها به نوعی طبیعت گرایی در مورد انسان قائلند .
اومانیستها انسان را موجودی طبیعی و هم تراز حیوانات معرفی میکنند و ردهبندی جانواران را صرفاً قرار دادی میدانند.
پیامدهای این نوع نگرش نسبت به انسان از یک سو سوداِنگاری و اصالت لذت مادی و فساد جهان غرب و از سوی دیگر،نفی هرگونه ارزش اخلاقی،حقوق ماورایی،فضایل،کمالات معنوی و سعادت جاودانی است.
انسان از یک سو دارای ساحتی غیر مادی است که ماهیت نوعی او را تشکیل می دهد و کمالات و فضایل و سعادت انسانی در پرتو رشد دادن آن است و از سوی دیگر،انسان با مرگ نابود و زندگی او در زندگی مادی خلاصه می شود و کمال نهایی او در نزدیکتر شدن به خدا و خداگونه شدن اوست که تجلی کامل آن در جهان آخرت است.
در حالی که خدا موجودی فرضی و محصول پنداشته ها و آمال و آرزوهای انسان نیست بلکه وجودی حقیقی و عینی است که محور هستی و خاستگاه ارزشها است.همه جهان هستی از او نشأت گرفته و به او وابسته است و تحت تدبیر و ساماندهی نکوینی و تشریعی او قرار دارد.
کتاب: انسان شناسی
نویسنده: محمود رجبی
صفحه: 52