- قرآن ,گاهی خود را کتاب تفکر و استدلال و حکمت معرفی می کند: الکتاب الحکیم، الذکر الحکیم, اوحی الیک ربک من الحکمه و... گاهی کتاب احساس و عشق، که جانها را به هیجان می آورد و در دلها ایمان می آفریند:
«
و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اءعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنا آمنا فاکتبنا مع الشاهدین»و چون وحی را که به سوی پیامبر فرود آمده بشنوند, از حقیقتی که بدان رسیده اند, دیدگانشان از اشک لبریز می شود, می گویند: پروردگارا ایمان آوردیم پس ما را با حق یافتگان ثبت کن.زبان احساس قرآن, آن اندازه نیرومند است که انسانهای موئمن وقتی سخنان و آیه های آن را می شنوند و در می یابند, از خوشحالی و هیجان, بدنشان به لرزه می افتد:
«
الله انزل احسن الحدیث متشابهاً مثانی تقشعر منه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکر الله»خدا بهترین سخنها را فرود آورده, کتابی را ازآمیز که از خواندنش پوست بدن خداترسان می لرزد, سپس پوستها و دلهایشان با یاد خدا نرم می شود.
- قرآن, هم کتاب حکمت است و هم کتاب احساس و ذوق. به این ترتیب, فرق و جدایی مهم میان فرهنگ و اندیشه اسلامی و فرهنگ مسیحی نمایان می شود. در فرهنگ اسلامی, عقل گرایی و خردورزی, هرگز با ایمان گرایی وروح پردازی ناسازگاری ندارند, بلکه سازگاری و هم خوانی دارند و جدایی و استقلال آنها پذیرفته نیست. همه اشتباه و کژراهه روی فیلسوفان مغرب زمین در همین نکته است. به اشتباه, ساحت عقل و اندیشه را از ساحت ایمان و دل جدا می انگارند و به جفا میان این دو همزاد جدایی می افکنند. در نتیجه, یا به عقل گرایی تند روانه و سرکشانه فرو می افتند و یا به ایمان گرایی صرف و قفس تنگ درونگرایی پناه می برند, ولی انتخاب هر یک از دو شق, به یکسان انسان را از رسیدن به هدف باز می دارد.
منبع
- اندیشه حوزه،سال هفتم،شماره نود و هفتم ،ص 74ـ59