افراد در
جامعه دارای نقش های گوناگون میباشند که در بعضی جوامع تعداد این نقشها محدود و در بعضی زیاد است . معمولاً در جوامع سنتی و مبتنی بر
اقتصاد کشاورزی ,افراد نقش های معدودی بر عهده دارند . برعکس در جوامع صنعتی , بدلیل عضویت افراد در گروههای اجتماعی , اقتصادی , سیاسی و
فرهنگی مختلف هر یک از افراد نقشهای متعددی را بر عهده دارند.
جوامع هر چه دارای ساخت پیچیده تری باشند, پدیده تعدد نقشها بیشتر مشاهده میگردد . نتیجه تعدد نقشها , پدیده دیگری است که اصطلاحاً آنرا تضاد , یا ستیز یا برخورد یا
تعارض نقش ها گویند, تضاد نقش ها بدین معناست که در نتیجه تعدد نقشها بین برخی از نقش های اجتماعی فرد پا نقش های دیگر وی تضاد در میگیرد ,بعضی از نقش ها با نقشها یکدیگر فرد سازگار نبوده و در مواردی نیز حتی یک نقش واحد ممکن است به تنهایی بقیه نقش های فرد را تحت الشعاع قرار دهد. بعنوان مثال شخصی که در یک
جامعه صنعتی مدیر موسسه اقتصادی معتبری است , بدلیل اشتغالات فراوانی که در رابطه با این شغل دارد , ممکن است قادر به ایفای سایر
نقش های اجتماعی خود بطور کامل نباشد و نقش پدری را به نحوی احسن انجام ندهد . چنانچه عضو گروه
سیاسی یا حزبی باشد, بعنوان عضوی فعال تلقی نگردد و به همین سیاق وظایف دیگر خود را در موسساتی که عضویت آنها را قبول نموده است نتواند ایفاد کند. چنین وضعیتی را که غالباً در جوامع با ساخت پیچیده مبتنی بر اقتصاد صنعتی دیده میشود اصطلاحاً تضاد یا تعارض یا ستیز نقشها گویند.
در جوامع سنتی و روستاها بجای تضاد نقشها , پدیده اختلاط نقش ها حاکم است بدنی معنا که در این نوع جوامع چنانچه در موارد معدودی هم افرادی مشاغل متعددی بر عده داشته باشند, بدلیل محدود بودن فضای
روستا و ارتباط چند جانبه و پیوسته افراد بایکدیگر , تضادی بین نقش های آنها ایجاد نمیگردد . "هانری مندراس"
جامعه شناس فرانسوی مسئله اختلاط نقش ها را در جامعه روستایی چنین شرح میدهد:
جامعه روستایی بر اختلاط نقش ها بنا نهاده شده است , زیرا جامعه مذکور گروه شناخت متقابل است که در آن هر کس از شخصیت و خصوصیات دیگری ادراکی کلی و غیر وظیفی دارد . با کم و بیش تفاوتی همان کسانی که در شورای عمومی ده عضویت دارند شورای سندیکا را نیز اداره میکنند در جلسات شرکتهای تعاونی نیز حضور مییابند.. در روستا دوست وجود ندارد, مردم باهم همسایهاند یا خویشاوند .همه با هم در چنان صمیمت جمعی پایداری زندگی میکنند که بر اساس نزدیکی مکانی و خانوادگی و قرابت منافع اقتصادی و اشتغالات سیاسی و یا دینی میانشان روابط خصوصی بر قرار گردد..
اختلاط نقش ها به ویژه وقتی که بنگاه زراعی و خانواده
کشاورز در هم ادغام شده باشند, دو چندان میگردد , زیرا در چنین حالی کشاورز نه تنها در تصمیماتش باید به عوامل اقتصادی توجه نماید بلکه بایستی به همان نسبت نیز عوامل خانوادگی را مراعات نماید. پدر خانواده رئیس بنگاه زراعی هم هست در عین حال برای فرزندانش وظیفه استاد کارآموز را نیز انجام میدهد. مادر خانواده نیز اغلب وظیفه
حسابداری بنگاه را به عهده دارد. خلاصه این که در کار کشاورزی تفاوت محسوسی میان کار مواد اصلی و کارهای متفرقه منزل و اوقات فراغت وجود ندارد. کارگری که پس از فراغت از کار روزانهاش در کارخانه ,در باغچه منزلش به سبزیکاری میپردازد ویا برای سرگرمیاش ماکت
هواپیما میسازد, در واقع به وقت گذارانی فعال پرداخته است و نمیتوان او را با کشاورزی که بعد از کار روزانهاش به یافتن سبد مشغول میشود و یا روزنامه سندیکایش را میخواند مقایسه کرد
در جامعه روستایی ایران نیز در مواردی استثنایی که تعداد نقش در مورد فرد معینی مشاهده میگردد, تضادی بین نقش های وی وجود نمیآید . مثلاً گاهی شخصی هم رئیس شورای ده در عین حال رئیس یک خانواده بوده و در مزرعه شخصی خود نیز هم کارگر است و هم مدیر . بعلاوه وظایف و مسئولیتهای دیگری نیز در ارتباط با شرکت تعاونی و ادارات دولتی داراست ولی با تمام این احوال مشکلی در اجرای نقش هایش ندارد.