عبیدالله بن عبدالله بن عتبه میگوید:
نزد
حضرت امام حسین علیه السلام نشسته بودم که علی بن حسین (
حضرت امام سجاد علیه السلام ) که در آن زمان کودک کوچکی بود وارد شد. امام حسین علیه السلام او را به سوی خود خواند، محکم به سینه خود چسباند و بین دو چشمانش را بوسید. سپس فرمود:« پدرم فدای تو، چقدر خوش بویی! چقدر خوش اخلاقی!»
به امام عرض کردم:«اگر شما به شهادت برسید، چه کسی به امامت خواهد رسید؟»
فرمود:« همین پسرم، علی. او امام است و پدر امامان بعد از خودش.»
امام باقر علیه السلام میفرمود:«روز عاشورا، امام پیش از اینکه عازم میدان شود، دختر بزرگ خود، فاطمه، را صدا زد و نامهای مهرشده به او داد و وصیتی شفاهی نمود. در آن زمان حضرت علی بن الحسین به بیماری مبتلا شده بود و کسی امید بهبود او را نداشت.
پس از شهادت امام و بازگشت خاندانش به مدینه، فاطمه نامه را به امام سجاد علیه السلام داد. قسم به خدا، اکنون آن نامه در دست ماست.»
راوی پرسید:« در آن نامه چیست؟»
امام باقر فرمود:«همه آنچه مردم تا آخر دنیا به آن نیاز دارند.»
در روایتی دیگر، وقتی امام حسین علیه السلام خواست راهی
عراق شود، به
ام سلمه، همسر پیامبر، وصیت کرد و نامهای به او داد و فرمود:« وقتی بزرگترین فرزند من نزد تو آمد، آنچه را به تو دادم به او بده.»
پس از شهادت امام حسین، ام سلمه وصایای امامت را به امام سجاد علیه السلام داد.
و در روایتی دیگر، حضرت امام حسین علیه السلام پیش از شهادتش در
کربلا علی بن الحسین علیه السلام را فرا خواند و اسم اعظم و میراث انبیاء را به او وصیت نمود و به او فرمود مصحف ها و سلاحهایش نزد ام سلمه است .
منابع:
- بحارالانوار، جلد46، ص 18 و صفحه 22، حدیث 3 و 5 و صفحه 19 حدیث 8
- اثبات الهداء، جلد 5، صفحه 216 و حدیث 9