وقتی
عبدالملک بن مروان به خلافت رسید، موقوفات
حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و
امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام را به
امام سجاد علیه السلام برگرداند.
عمر بن علی، یکی از فرزندان علی علیه السلام، نزد عبدالملک آمد و تعظیم کرد و گفت: « یا امیرالمومنین! من پسر کسی هستم که موقوفات از آن اوست و علی بن الحسین پسر پسر اوست. پس من بر او برتری دارم.»
عبدالملک شعری خواند با این مضمون که « حق را باطل قرار نده؛ وقتی که حق ظاهر شد، باطل را رها کن » عمر گفت: برخیز ای علی بن الحسین که من تو را متولی این اوقاف قرار دادم.
پس هر دو بلند شدند و چونکه بیرون آمدند، عمر نسبت به حضرت بی ادبی کرده و ایشان را اذیت کرد ولی حضرت سکوت کرده و ابداً هیچ جوابی به او ندادند و بعد که فرزند عمر بن علی نزد حضرت آمده و سلام کرد و حضرت را در آغوش گرفته و مکرر ایشان را بوسید.
حضرت فرمودند: ای پسر عمو اینکه پدرت
صله رحم من را قطع کرده مانع از این نمی باشد که من نسبت به تو صله رحم کنم از این رو دخترم خدیجه را به عقد و ازدواج و همسری تو در آوردم.
در این برخورد نظر مثبت عبدالملک و مرحمت او در ارتباط با حضرت مشهود است و تمثل او به شعر ابن ابی الحقیق گویای حق پنداشتن حضرت از جانب اوست که قطعاً نتیجه سیاستهای حضرت زین العابدین علیه السلام در برخوردهای خود با او می باشد.
منابع:
- بحارالانوار، ج 46، ص 113 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب و ص 121 به نقل از ارشاد
مراجعه شود به: