منو
 کاربر Online
968 کاربر online

بیدل دهلوی

تازه کردن چاپ
فرهنگ > ادبیات
(cached)

در سال 1054 هـ.ق در ساحل جنوبی رودخانه "گنگ" در شهر "عظیم آباد"، "میرزا عبدالخالق" صوفی سالخورده ی قادری صاحب فرزند پسری شد.

میرزا به عشق مراد معنوی سلسله طریقت خود یعنی "عبدالقادر گیلانی" نام فرزندش را "عبدالقادر" گذاشت.

اجداد میرزا از قبیله "ارلاس" بودند که قبیله ای از مغول بود با مردانی جنگاور.

این موضوع که چه وقت و چرا و چگونه نیاکانش به سرزمین هند مهاجرت کرده بودند، نامعلوم است.



تصویر
"عبدالقادر" هنگامی که هنوز بیش از چهار سال و نیم نداشت پدرش را از دست داد و در سایه سرپرستی و تربیت عمویش "میرزا قلندر" قرار گرفت.

او به مکتب رفت و در زمانی کوتاه قرائت قرآن کریم را ختم کرد.

بعد از مدتی کوتاه عبدالقادر مادر خود را نیز از دست داد و به توصیه "میرزا قلندر" که خود از صوفیان بود. مکتب و مدرسه را رها کرد و مستقیماً تحت آموزش معنوی وی قرار گرفت.

میرزا قلندر معتقد بود که اگر علم و دانش وسیله کشف حجاب برای رسیدن به حق نباشد خود تبدیل به بزرگترین حجابها در راه حق می گردد و جز ضلالت و گمراهی نتیجه ای نخواهد داشت.

"عبدالقادر" در کنار وی با مبانی تصوف آشنا شد. از همان روزها عبدالقادر به شوق حق، ترانه عشق می سرود و چون بر حفظ و پنهان کردن راز عشقش به حق اصرار داشت "رمزی" تخلص می کرد تا اینکه بنا به گفته ی یکی از شاگردانش هنگام مطالعه گلستان سعدی از مصراع "بیدل از بی نشان چه گوید باز" به شوق آمد و تخلص خود را از "رمزی" به "بیدل" تغییر داد.

بیدل چهره ای خوشایند و جثه ای نیرومند داشت و فن کشتی را به خوبی می دانست و ورزشهای طاقت فرسا معمولی ترین فعالیتهای جسمی او بود.

بیدل برای گذراندن زندگی به خدمت در سپاه شاهزاده "اعظم شاه" درآمد، اما پس از مدت کوتاهی، چون از او تقاضای مدیحه کردند، از خدمت سربازی استعفا کرد.

بیدل در سال 1096 هـ.ق به دهلی رفت و با حمایت و کمک شخصی به نام "شکرا... خان" مقدمات یک زندگی توأم با آرامش و عزلت را در دهلی فراهم کرد.

زندگی شاعر بزرگ در این سالها به تامل و تفکر و سرودن شعر گذشت و منزل او میعادگاه عاشقان و شاعران و اهل فکر و ذکر بود.

در همین سالها بود که بیدل به تکمیل مثنوی "عرفان" پرداخت و این مثنوی عظیم عرفانی را در سال 1124 هـ.ق به پایان رساند.

با وجود تشنج و درگیری های سیاسی در بین سران سیاسی هند و شورش های منطقه ای و آشفتگی اوضاع، بیدل تا آخرین روزهای زندگی خود از تفکرات ناب عرفانی و آفرینش های خلاقانه هنری باز نماند.

بیدل آخرین آینه تابان شعر عارفانه فارسی بود که نور وجودش در سال 1133 ه.ق به خاموشی گرایید.

از بیدل غیر از دیوان غزلیات آثار ارزشمند دیگری در دست است که مهمترین آنها عبارتند از:

1- مثنوی عرفان
2- مثنوی محیط اعظم
3- مثنوی طور معرفت
4- مثنوی طلسم حیرت
5- رباعیات
6- چهار عنصر (زندگینامه خود نوشت شاعر)
7- رقعات
8- نکات
و .....


اندیشه بیدل، اندیشه وحدت و یگانگی است.

در منظر او عالم جلوه حق است و انسان آینه ای که حیران به تماشا چشم گشوده است، به تماشای تجلی حق در عالم وجود.

در نگاه شاعر تمام هستی در جستجوی حق است:

ذره تا خورشید امکان، جمله، حیرت زاده اند

جز به دیدار تو چشم هیچکس نگشاده اند


نمونه هایی از اشعار بیدل

چه سحر بود که دوشم دل آرزوی تو داشت

تو را در آینه می دید و جستجوی تو داشت

به هر دکان که در این چارسو نظر کردم

دماغ ناز تو سودای گفتگوی تو داشت

به دور خمکده اعتبار گردیدیم

سپهر و مهر همان ساغر و سبوی تو داشت

نظر به رنگ تو بستم، نظر به رنگ تو بود

خیال روی تو کردم، خیال روی تو داشت

زما و من، چقدر بوی ناز می آید

نفس به هر چه دمیدند های و هوی تو داشت


***

من نمی گویم زیان کن یا به فکر سود باش

ای ز فرصت بی خبر در هر چه هستی زود باش

زیب هستی چیست غیر از شور عشق و ساز حسن

نکهت گل گر نه ای، دود دماغ عود باش

راحتی گر هست در آغوش سعی بیخودی ست

یک قلم لغزش چو مژگانهای خواب آلود باش

مومیایی هم شکستن، خالی از تعمیر نیست

ای زبانت هیچ! بهر دردمندی سود باش

نقد حیرتخانه هستی صدایی بیش نیست

ای عدم! نامی به دست آورده ای موجود باش


تعداد بازدید ها: 74708


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..