امام علی «علیه السلام» پس از خروج از
مدینه ،
هاشم بن عقبه را به
کوفه فرستاد تا با
ابوموسی اشعری والی کوفه گفتگو کند و به همراهش نامه ای به این مضمون نگاشت: از بنده خدا علی پیشوای مؤمنان به عبدالله بن قیس (نام ابوموسی اشعری است) من هاشم بن عقبه را به سویت فرستادم تا مسلمین آن دیار را به سویم گسیل داری تا با کسانی که بیعتم را شکستند و یارانم را در
بصره کشتند، روبرو شویم. پس مردم را بسویم روانه ساز که من ترا والی خود در شهر کوفه نساختم، مگر برای اینکه از یاوران من باشی.
اما ابوموسی، هاشم بن عقبه را وعده کشتن فرزندان داد، او هم جریان را به امام علی (علیه السلام) نگاشت.
حضرت
محمد بن جعفر و
محمد بن ابی بکر را به کوفه فرستاد تا مردم را بسویش گسیل دارند و نامه ای تند نیز به همراه این دو به ابوموسی نوشت، اما این بار نیز ابوموسی کار شکنی کرد و نگذاشت مردم روانه شوند، این دو نفر نیز به سوی امام علی (علیه السلام) بازگشتند و خبر را گفتند.
برای بار سوم امام علی (علیه السلام)،
امام حسن علیه السلام را به همراه
عمّار یاسر و
قیس بن سعد به کوفه فرستاد و نامه ای هم برای مردم کوفه نوشت. در آغاز مردم در مسجد جامع جمع شدند و امام حسن (علیه السلام) سخنرانی کوتاهی کرد و سپس نامه علی (علیه السلام) خوانده شد.
آنگاه عمّار یاسر و قیس سخن گفتند: در پایان ابوموسی سخنرانی کرد و از مردم خواست به جنگ نروند، ولی با برخورد تند عمّار یاسر روبرو شد و لذا سخنانش اثری نکرد.
امام علی (علیه السلام) پس از مدتی کوتاه
مالک اشتر را به کوفه فرستاد تا ابوموسی اشعری را با خواری از کوفه بیرون کند و مالک اشتر هم چنین کرد.
امام حسن (علیه السلام) در مسجد کوفه چنین سخن گفت: مردم ما به سوی شما آمدیم تا شما را به سوی خدا کتابش و سنت رسولش بخوانیم و به سوی فقیه ترین مسلمانان و عادلترین آنان دعوت کنیم.
او کسی است که به قرآن و سنت از همه آگاهتر و در سابقه از همه پیشتر است، به سوی کسی که در نیکی ها از همه سبقت گرفته است و خداوند بوسیله او شر دشمنان
رسول خدا «صلّی الله علیه وآله و سلّم» را از او دفع نمود.
آری، آنگاه که همه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله و سلّم) را تنها گذاردند، با او بود.
آنگاه که همه مشرک بودند با رسول خدا (صلّی الله علیه وآله و سلّم) نماز می خواند،آنگاه که همه رسول خدا (صلّی الله علیه وآله) و سلّم را تکذیب نمودند، او را تصدیق فرمود.
کسی که هیچ گاه رایت جنگ از دست او به دست دیگری واگذار نشد و سابقه اش را هیچ کس ندارد. او اینک شما را به یاری می طلبد و بسوی حق می خواند. شما را دعوت کرده است که بسویش گسیل شوید و او را بر پیمان شکنان که خوبان امت را شهید کرده و بیت المال را به غارت برده اند، یاری کنید، بسوی او بروید،خداوند بر شما رحمت نهاد تا
امر به معروف ونهی از منکر نمائید.
نامه امام علی (علیه السلام) به اهل کوفه که توسط امام حسن (علیه السلام) فرستاد شده این است : «بسم الله الرّحمن الرّحیم» من شما را از کار عثمان چنان خبر می دهم که شنیدنش همانند دیدنش باشد.
مردم براو عیب گرفتند، من هم به عنوان فردی از مهاجرین از او زیاد در خواست می کردم که به خیر و صلاح باز گردد. ولی در علن کمتر عیب او را می گفتم. و این دو مرد
طلحه و
زبیر بشدت بر علیه او قیام کردند و
عایشه نیز بر او غضبی سخت نمود.
پس چنین مقدر شد که گروهی او را بکشند، سپس مردم با من بیعت به اختیار کردند و طلحه و زبیر جزء اولین بیعت کنندگان بودند، سپس از من اذن عمره گرفتند و در حقیقت به قصد نقض بیعت از مدینه خارج شدند و عایشه را به عنوان پشتیبان همراه خود ساختند و آنان بصره را انتخاب کردند و من شما و کوفه را انتخاب کردم تا حجت برآنان تمام نشود به قتال و جنگ با آنان نخواهم پرداخت.
من اینک حسن بن علی و عمّار یاسر و قیس بن سعد را بسویتان فرستادم تا شما را بسوی من گسیل دارند. پس شما به حسن ظنّ من نسبت به خودتان عمل کرده و گمان نیکم را در حق خود ظاهر سازید. هیچ گریز و نیرویی جز از جانب خداوند نیست.
مراجعه شود به:
امام حسن علیه السلام در دوران خلافت پدر