دنیا پر است از اشخاص ، و افکاری دارند که گاه به گاه فکری رواج پیدا میکند و مصری میشود و میلیونها نفر آدمی را که همان فکر یا برعکس آن را دارند به آن مبتلا میکند.
در حدود یک قرن است داروین بمب تکامل خود را در دنیایی که خود را آماده قبول آن نکرده و اطمینان هم به قبول آن نداشت منفجر ساخت و آن فکر بزرگ تحولی ایجاد کرد.
هر کس صحبت از تکامل میکرد و این کلمه در اصطلاحات تأثربخش روز و اهمیت وراثت نسبت به محیط به عنوان دلیل و حجت به کار میرفت و این دلیل و حجت شباهت به مرغ و تخممرغ داشت که بگویند کدامیک جلوتر بدنیا آمده و کدامیک اهمیت بیشتری داشته است؟
اگر من اشتباه نکرده باشم زیرا اکنون در ایتالیاهستم و وسیله تحقیق و تحصیل اطمینان از آنرا ندارم ه.ژ.ولز (H.G.Wells) در کتاب شرح زندگانی شخصی(Experiment in Autobigraphy) گفتار طولانی خود را با آلوند بنت (Arnold Bennett) نقل میکند این گفتگو و مذاکره سالیان زیادی به طول انجامید،آنها در این باره فکر کردهاند ، صحبت کردن و درباره آن چیزها نوشتهاند و بعد از بیست سال مذاکره و گفتگو و تبادل افکار و نظرات موافق و مخالف آنها متقاعد شدند که پیشرفتی نکردند و هیچگونه موفقیتی کسب ننمودهاند پس در این موضوع ترک مجادله گفتند.
اما در پایان کار ،بنت که موافق ترک گفتگو و محاوره بود نامهیی به ولز نوشت و گفت من قبول دارم که نه من و نه تو نمیتوانیم از این محاوره و مجادله طرفی بربندیم ولی این را باید بدانی که یک بار به دنیا آمدی،باید بمیری.
و شما هم همینطورید زیرا با ذراتی به وجود آمدید که چیزهای معینی هستند و همچنین در محیطی به دنیا آمدید که معین و مشخص است.مغزی را یه ارث بردهاید که هر طور آن را به کار ببندید آنچه بدست میآید و به وقوع میرسد نتیجه محیط است.
از طرف دیگر ممکن است شما وراثت ناقابلی داشته باشید و در محیطی بسیار تشویق انگیز به دنیا آمده باشید که در اثر این محیط عضو فعال جامعه و فرد برجستهای در اجتماع گردید.
من این فکر را همیشه دوست داشتم زیرا این فکر یک اندیشه قدیمی و عاقلانهای را به خاطر میآورد و آن این است که افراد آدمی نمیتوانند خود را به دو دسته تقسیم کنند و وراثت مهم است و محیط هم به همچنیین ولی آنچه خیلی مهمتر است انسان است که محصول و مجموع ایندو میباشد.
همچنین خود انسان و وجود او محصول و مجموع نه تنها روح بلکه جسم است و ممکن نیست آنها را از هم جدا و هر سال که میگذرد اهمیت دائمالتزاید این نکته مشخص تر میگردد.
روح میتواند جسمها را بد بخت کند و میتواند علت پیدایش بیماری گردد و تندرستی را به هدر دهد و جسمهای سالم میتوانند روح های سالم بسازند همانطور که محققا بدن های مریض میتوانند روح ها را مریض کنند و یا در بیماری روح شرکت نمایند همه ما اینها را امروز میدانیم اما این حقایق،پس از مرور قرنها بدست آمده و معلوم شده است.
البته اینها چیزهای تازهای نیستند و فقط چیزهایی هستند که نمیتوانند مدلل ساخت حکما و دانشمندان عهد قدیم این چیزها را میدانستند همچنین چیزهای دیگری را هم میدانستند .
آنها میدانستند غذا مهم است و غذاهای معینی هستند که بیشتر اهمیت دارد.
از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..
وزارت آموزش و پرورش > سازمان پژوهش و برنامهريزی آموزشی
شبکه ملی مدارس ایران رشد