وقتی کاروان اسیران
کربلا از
شام به سوی
مدینه به راه افتاد، عدهای از زنان به نگهبانان کاروان گفتند ما را از راه کربلا ببرید، چرا که میخواهیم قبرهای مطهر عزیزان خود را زیارت کنیم. نگهبانان نیز که از
یزید دستور داشتند خواستهی اسرا را برآورده کنند، پذیرفتند و کاروان را به کربلا بردند.
در این حال همهی اهل کاروان منقلب شدند و بنای نوحه سرایی و عزاداری گذاشتند. چه نوحهها که نخواندند و چه نالههای جانسوز که سر ندادند؛ چه گریبانها که چاک نکردند و چه چنگها که زنان به سر و روی خود نزدند.
پس از سه روز امام سجاد علیه السلام از ترس اینکه زنان و کودکان در غم از دست دادن عزیزانشان جان بدهند، دستور داد بارها را ببندند و برای رفتن به مدینه آماده شوند. آنها نیز با همهی اشتیاقی که برای ماندن کنار قبر عزیزان خود داشتند، با دلی آکنده از حزن و سوز با آن سرزمین و قبرها وداع کردند.
نکتهی قابل ذکر این است که هنگامی که کاروان حسینی وارد کربلا شدند، دیدند
جابر بن عبدالله انصاری ، یکی از اصحاب گرانقدر
پیامبر صلی الله علیه و آله، به همراه جماعتی از
بنی هاشم هم به زیارت قبر
امام حسین علیه السلام آمده است.
منابع:
- بحارالانوار، ج 45، ص 146
- مقتل الحسین، ص 470
مراجعه شود به: