باطرح فرضیه و یا تفکر پولورالیستی در جوامع آکادمیک دینی، برخی طرحها، پیشنهادات و یا فرضیههائی از سوی موافقین و یا مخالفین این روند فکری ارائه شده مانند:
یکی از طرحها و ایدههای مقبول تمامی اندیشمندانی که داعیه مشی پولورالیستی دارند طرح
مناظره و
مباحثه مستقیم بین صاحبان ادیان است. در طول سالیان متمادی تلاشهای چشمگیری در این زمینه انجام گرفته و با برپائی نشستها،
سمینارها و کنفرانسهای کوچک و بزرگ محلی و بین المللی، مجریان امور تلاش نمودهاند متفکران ادیان مختلف را گرد هم آورده و با طرح مباحث دینی باب مناظره و گفتگوی مستقیم را بگشایند. انگیزهها و اهدافی را که برای اینگونه بحثها برشمردهاند میتوان به اختصار چنین نام برد: فهم بهتر و عمیقتر از خود، فهم بهتر و عمیقتر از طرف مقابل، طرح و بررسی مسائل مشترک و قابل فهم برای طرفین، و در پی آن تعمیق بخشیدن به ارتباطات همراه با احترام و درک متقابل.
یکی از ایدهها و بلکه آرزوهای دیرینه تفکرو سیستم اعتقادی جامعی است که از یک سو کمبودها و نارسائیهای موجود در هریک از سیستمهای ادیان را نداشته و از سوی دیگر نوعی مقبولیت عمومی و فراگیر در پی داشته باشد. برای رسیدن به این هدف تلاشهای مستمری صورت گرفته و همانگونه که قبلا اشاره رفت انگیزه برپائی برخی
کنفرانسها نیز برای نیل به این مقصود بوده است. در این راستا از سوی اندیشمندان و متفکران دینی طرحها و پیشنهاداتی ارائه شده که اگر ما از دریچه اعتقادی خود و از زاویه اسلام نظر بیفکنیم برخی اصول آنها قابل قبول بوده، در حالیکه برخی دیگر نمیتواند در دیدگاه اسلامی مقبول افتد. اگر منظور این منادیان کلام جهانی تکیه کردن بر اصولی است که مشترک بین همه
ادیان ابراهیمی است، این حقیقت مورد قبول و بلکه تاکید اسلام است و در قرآن همگی به آن فرا خوانده شدهاند و این را نقطه آغازی دانسته که بر محور آن هرگونه مناظره و گفتگوئی شکل میگیرد. و اگر مقصود ایشان از کلام جامع شکل دادن و تنظیم نمودن سیستمی است که اجزاء آن از ادیان مختلف و آئینها و فرهنگهای گوناگون انتخاب شده باشد، به گونهای که در ساختار آن همگی را سهیم نموده و نهایتا همه را خوشنود کرده باشیم، و یا هدف ایشان تنظیم و ارائه سیستمی است که بافت و محتوای کلامی آن اصولی غیر از آنچه که در ادیان ابراهیمی آمده استباشد، از نظر اسلام این دو معنا لازمهاش خلق دین جدید است.
ایده
نسبیت در دو قلمرو معنا پیدا میکند: یکی قلمرو دریافتها و برداشتها و دیگری محدوده
ارزشها و قضاوتها. در قلمرو برداشتها و دریافتها که در حقیقتبه محدوده شناختی انسان بازگشت میکند، پذیرش واقعیتی مطلق وراء آنچه که در قالب برداشتها و تفسیرهای ما جای میگیرد اصل اولیهای است که براساس هرگونه تحلیل شناختی در محدوده قلمرو ایده نسبیت قرار نمیگیرد.در قلمرو ارزشها، با پذیرش این ایده که دین و عناصر دینی در زمره پدیدههای بشری بوده و نه تکوین یافته و نشات گرفته از سرمنشا ربانی و الوهی، ادیان همچون سائر سیستمهای اخلاقی و
آداب و رسوم اجتماعی که در جوامع مختلف شکل میگیرد ارزش خاص خود را مییابد، و خوب و بد بودن عناصر دینی تنها در چهارچوب همان منشا تکوین معنا میپذیرد. هردین و آئینی در قالب سیستم و فلسفه وجودی خود دارای ارزش و حقانیت بوده و هرگز نمیبایست تنها یک دین را برحق دانست و یا آن را ارزشمندتر از دیگر ادیان پنداشت. لازمه این گرایش و قبول این گونه
تفسیر در مطالعه ادیان، نوعی نسبیت گرائی در سیستم ارزش گذاری خواهد بود و به دنبال آن هرگونه ایده مطلق و عنصر ثابت و پذیرفته شده در هریک از ادیان درجه اعتبار و اثبات پذیری خود را از دستخواهد داد.
منابع