با توجه به تعارضها و ناسازگاریهای عقیدتی در میان ادیان و بیشتر از آن تفاوتها و تعارضهایی که در زمینه آداب و مناسک و عبادات و
سنن مربوط به روش عملی زندگی وجود دارد ، چگونه می توان همگی را حق دانست، و
ایمان و عمل به آنها را بون استثنا مایه سعادت و رستگاری بشر قلمداد کرد.
ایان باربور در این باره می نویسد:
نظریه وحدت ادیان ، تفاوتهای معتنابهی را که پیروان هر دین در مورد آنها به حق اصرار می ورزند ، نادیده می گیرد ، فی المثل می توان به این اعتقاد
ادیان غربی که تاریخ را عرصه فعالیت مایشاء خداوند می دانند ، به عنوان موردی که نقطه مقابل
ادیان شرقی است که خصلت غیر تاریخی دارند ، اشاره کرد. مورد دیگر این است که ادیان عالم بحران بشر را همه به یکسان باز نمی شناسند، از نظر
آیین بودا و
آیین هندو ، خود نفس است که مایه دردسر است و انسان باید با دست شستن از امیال و عواطف ، یا وانهادن
هویت خویش و غرقه شدن در لاهویت ، از شر نفس بگریزد. از نظر مسیحیت خویش اندیشی و هوای نفس است ، نه خود نفس، که مایه دردسر است، و مهر به خداوند و انسان، پیمان راستیتی است که هر فرد باید به انجام رساند. با توجه به این تفاوتهای متنابه در مفاهیم اصلی و اساسی است که به سادگی نمی توان از
وحدت مطلقه ادیان دم زد.
منبع
- ایان باربور ، علم ودین ، ص 273