«عبدالله بن حسن» بسیار زاهد و عابد بود و در میان مردم جایگاه خوبی داشت. به همین جهت، خلیفه گاهی با او ملاقات می کرد. او نیز خلیفه را موعظه و امر به معروف میکرد، خلیفه نیز سخن او را تحمّل مینمود.
روزی
امام موسی بن جعفر علیه السلام وارد مسجد شد و به عبدالله فرمود:« کارهای تو پسندیده و محبوب من است، ولی حیف که اهل معرفت نیستی.»
او گفت:«فدایت شوم، منظورت چیست؟»
امام فرمود:« برو بپرس و در دین خدا اندیشه و تامل کن و در طلب احادیث بکوش.»
گفت:«از چه کسی؟»
فرمود:«از
انس بن مالک (رئیس
فرقه مالکیه ) و از فقهای
مدینه جستجوی معرفت و راه حق کن و سپس هر چه به دست آوردی بر من عرضه کن.»
عبدالله مدتی به جستجو و گفتگو پرداخت و سپس در ملاقاتی با امام، اطلاعاتش را دربارهی خلافت عرضه نمود. امام همه را با دلیل کافی ابطال فرمود. سپس تأکید کرد: «برو دنبال معرفت.»
حسن بن عبدالله که در امر دین خود پشتکار داشت، وقتی همهی درها را زد و نومید شد، تصمیم گرفت با خود امام ملاقات کند. روزی که امام به سمت مزرعه خود می رفت، با او همراه گردید و گفت:« فدایت شوم، دست مرا بگیرید و راهنماییام کنید. خودتان مرا بر «معرفت حق» راهنمایی نمایید.»
امام جریان وصایت بحق
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را، واضح و مستدل، ثابت فرمود. او هم پذیرفت و پرسید:«پس از امیرالمؤمنین، امامت چگونه ادامه یافت؟»
امام فرمود:«امامان هدی به ترتیب پس از حضرت امیر،
امام حسن مجتبی و سپس
امام حسین و
امام سجاد و
امام محمد باقر و سپس پدرم
امام جعفر صادق بودند.»
حسن بن عبدالله گفت:«فدایت شوم، امروز چه کسی امام است؟»
امام فرمود:«اگر بگویم می پذیری؟»
گفت:« آری.»
فرمود:«من.»
او گفت:«آیا نشانه ای ارائه نمی کنید که به آن استناد کنم؟»
امام فرمود:« برو کنار آن درخت و بگو موسی بن جعفر می گوید بیا!»
حسن بن عبدالله می گوید:«وقتی پیام امام را به درخت رساندم، به خدا سوگند آن درخت زمین را شکافت و به محضر امام رسید. سپس امام اشاره نمود و درخت به جای خود برگشت.»
از آن روز حسن در زمره ی یاران امام هفتم درآمد و تحت تربیت امام قرار گرفت.
او که تا پیش از پذیرفتن امامت امام کاظم، خوابهای خوشی میدید، دیگر خواب نمیدید.
شبی حضرت امام صادق علیه السلام را در خواب دید و از قطع خوابهای شیرین گله کرد. امام به او فرمود:«نگران نباش. هنگامی که مؤمن در ایمانش استوار و ثابت قدم شود، خوابهایش قطع گردد.»
منابع:
بحار الانوار، ج 48، ص 52 از بصائر الدرجات.