صقر بن ابی دلف کرخی میگوید:
هنگامی که
متوکل، خلیفه عباسی،
امام هادی علیه السلام را در
سامراء زیر نظر گرفته بود، من خواستم از امام خبری بگیرم. وارد منزل امام هادی علیه السلام شدم که ناگهان نگهبانی به من گفت:« اینجا چهکار داری؟ نکند آمدهای از مولایت خبر بگیری.»
گفتم:« مولای من کیست؟! مولای من امیرالمومنین متوکل است!»
گفت:« ساکت باش! مولای تو بر حق است. من نیز با تو هم عقیدهام.»
گفتم:« الحمدلله.»
گفت:« دوست داری امام هادی علیه السلام را ملاقات کنی؟»
گفتم: «آری.»
گفت:« بنشین تا پیک حکومتی خارج شود. آنگاه نوبت تو می شود.»
صبر کردم تا وقت ملاقات با امام رسید. داخل اطاق امام شدم. دیدم امام روی حصیری نشسته و در برابرش قبری حفر کردهاند. سلام کردم. امام پاسخ داد و فرمود:« برای چه آمدهای؟»
گفتم:« برای کسب خبر از وضعیت شما.» بعد نگاهم به قبر حفر شده در برابر امام هادی افتاد و گریهام گرفت.
امام فرمود:« اینها (عوامل حکومت متوکل) فعلا نمیتوانند قصد سوئی به ما داشته باشند.»
گفتم:« الحمدالله.»
بعد پرسیدم:« آقای من! حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده است که معنایش را نمیفهمم.»
فرمود:« کدام حدیث؟»
گفتم:« این گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله که میفرماید:« با روزها دشمنی نکنید که روزها با شما دشمنی میکنند.»
امام هادی علیه السلام فرمود:« آری، منظور از روزها «ما» هستیم، تا زمانی که آسمان ها و زمین برپاست: سبت (شنبه) کنایه از
رسول الله است. احد (یکشنبه)،
علی بن ابیطالب علیه السلام، اثنین (دوشنبه)
حسن و
حسین اند. ثلثاء (سه شنبه)
علی بن الحسین و
محمد بن علی و
جعفر بن محمد است، اربعاء (چهارشنبه)
موسی بن جعفر و
علی بن موسی و
محمد بن علی و من « حضرت امام هادی علیه السلام » هستم. خمیس (پنجشنبه) فرزندم
حسن بن علی و جمعه فرزند فرزندم «
قائم علیه السلام » است که گروه حق گرد او جمع میشوند و او کسی است که زمین را از عدالت پر میکند، همانگونه که از ظلم و ستم پر شده است.»
منابع:
- بحارالانوار، ج 50، ص 194، شماره 6. از کتاب معانی الاخبار شیخ صدوق.
مراجعه شود به: