معاویه به
ضرار بن ضمره گفت:«
علی را برای من توصیف کن.»
او پاسخ داد:« به خدا سوگند، او روزها روزهدار بود و شب ها عبادت میکرد. جامههای خشن و خوراکهای غیرلذیذ را دوست میداشت. در میان ما مینشست. وقتی سکوت میکردیم آغاز به سخن میکرد و چون از او میپرسیدیم پاسخمان را میداد.
بیت المال را عادلانه تقسیم میکرد و در میان مردم عدالت را اجرا می فرمود. ناتوان، از این که از او ستم ببیند هراس نداشت و توانمند نمیتوانست در سوء استفاده و سودجویی از او طمع کند.
به خدا سوگند، شبی او را دیدم که در تاریکی شب در محراب عبادت چون مار گزیده به خود میپیچید و محزون و اندوهگین میگریست. او را دیدم که اشکهایش بر گونه اش جاری بود، دست به محاسنش گرفته بود و با دنیا چنین سخن می گفت:« ای دنیا، آیا به من مشتاق شدهای و خودت را به من عرضه کرده ای؟ اکنون وقت برای این کار نیست. من تو را سه بار طلاق دادهام و دیگر بازگشتی در آن نیست. زندگی کوتاه و فرصت اندک است. آه از کمی توشه و دوری مسیر سفر و وحشت راه!»
منابع:
- بحارالانوار، ج40، ص329، ح11 ------ مناقب