ابوهاشم می گوید:
همراه
امام حسن عسگری علیه السلام در زندان
مهتدی خلیفه عباسی اسیر بودیم. امام به من فرمود:«ای ابو هاشم، این طاغوت - مُهتدی - تصمیم گرفته است که امشب با خدا - حجت خدا و دین او - بازی کند ولی خداوند عمرش را تمام کرده است و حکومت به دیگری می رسد. من فعلاً فرزندی ندارم ولی خداوند به زودی با کَرَم و لطفش فرزند پسری به من روزی میفرماید.»
فردا صبح، ترک ها بر مهتدی حمله کردند و مردم هم با آنها هم دست شدند و مهتدی را کشتند و به جایش
معتمد را خلیفه کردند و با او بیعت کردند.
منبع:
بحار الانوار، ج 50، ص 313، ح 11
مراجعه شود به:
دعای امام عسگری علیه السلام و شفای بیمار