همان طور که می دانید،
معرِّف یا تعریف آن است که موجب شناسایی چیزی شود و بر آن قابل حمل باشد؛ خواه این شناسایی، کامل و جامع و صریح باشد، خواه ناقص و مبهم.
بنابراین ممکن است چیزی را به طرق گوناگون تعریف کرد و البته ارزش تعریف های مختلفی که درباره چیزی گفته می شود، یکسان نیست؛ بلکه هر قدر تعریف، بیشتر شامل
ذاتیات معرَّف باشد، به همان نسبت کامل تر و برای افاده مقصود، یعنی کشف یا تحلیل تصور مجهول، وافی تر است .
اساسا تعریف یا تماما ذاتیات معرَّف را بیان می کند (و بیان ذاتی یک چیز، چنانچه در
کلیات خمس مندرج است، یا بیان
نوع آن چیز است، یا
جنس آن و یا
فصل آن؛ مانند حیوان ناطق (جنس + فصل) در تعریف انسان.)
و یا گاهی تعریف، تنها موجب امتیاز شیء از غیر می شود؛ یعنی تماما از ذاتیات آن چیز تشکیل نشده؛ بلکه یا تماما از
عرضیات آن است و یا از مجموع ذاتیات و عرضیات شی مذکور تشکیل یافته است. مانند حیوان خندان (جنس +
عرض خاص) در تعریف انسان.
به طور کلی، تعریف منطقی یا تعریف به حد است(یعنی تعریف به ذاتیات) یا تعریف به رسم(یعنی تعریف بر اساس احکام و عوارض آن) و هر یک از حد و رسم، یا تام است یا ناقص.
بنابراین با دو قسم تعریف دیگر که خاصه مرکبه و تعریف لغوی می باشد، تعریف به شش قسم منقسم می شود:
غیر از تعریف اشیا بر اساس حد و رسم آن ها و نیز خاصه مرکبه و شرح الاسم که تعاریف
منطقی محسوب شده و به همین دلیل، اساسی ترین نوع تعاریف می باشند، گاه از راههای دیگری نیز غیر از این اقسام، می توان تا حدودی اشیا را شناساند و تعریف کرد.
در این باره نگاه کنید به: