دیدکلی
میدانیم که تمام
قوانین حرکت ، چه
قوانین نیوتن و چه
قوانین ماکسول برای
میدانهای الکترومغناطیسی متحرک ، باید با یک چارچوب مرجع همراه باشند. در عین حال ، یک فرآیند فیزیکی نباید به چارچوبی که ناظر برای مشاهده آن انتخاب کرده است، وابسته باشد. پس قوانین فیزیکی را باید به صورتی نوشت که در
سیستمهای مختصات مختلف شکلشان حفظ شود. بنابراین تبدیلی که با اعمال آن فرم ریاضی قانون فیزیکی در
چارچوبهای مختلف لخت ، ثابت بماند، اهمیت اساسی دارد. تبدیل که در زمان نیوتن رواج داشت،
تبدیلات گالیله بود:
این تبدیل در اینجا برای دو
چارچوب لخت ، پریمدار و بدون پریم ، که نسبت به هم با سرعت
در جهت x حرکت میکنند، بیان شده است.
تاریخچه
اینکه قوانین نیوتن تحت تبدیلات گالیله ناوردا هستند، مطلبی شناخته شده بود. با وجود این
نیوتن معتقد بود که قوانینش به یک چارچوب مرجع مطلق وابسته است. البته این فکر کاملا
متافیزیکی است، چون خود او
اصل نسبیت در مکانیک را وضع کرده بود که بر طبق آن ، تعیین حرکت مستقیم الخط یک جسم متحرک ، یا یک چارچوب مرجع ، نسبت به این سیستم مطلق غیر مطلق ناممکن است.
برای مثال
شتاب و
نیرو در این دو چارچوب مرجع مشابهاند، چون طبق روابط (1) داریم:
پس F'=ma تحت تبدیلات گالیله به صورت F=ma در میآید، یعنی تحت این تبدیلات ناوردا است. دلیل این
ناوردایی عدم ظهور سرعت در
معادله حرکت است.
معادلات ماکسول و تبدیلات گالیله
اگر تبدیلات گالیله را در مورد معادلات ماکسول اعمال کنیم، شکل معادلات در سیستمهای مختصات مختلف فرق خواهد کرد، چون
سرعت انتشار امواج الکترومغناطیسی در معادلات ظاهر میشود، لذا وقتی این سرعت به صورت برداری جمع شود، در سیستمهای مختصات مختلفی که نسبت به هم حرکت میکنند، مقادیر مختلفی خواهد داشت. تفاوت سرعت چند مفهوم ضمنی دارد، اول اینکه تشخیص چارچوب مرجع مطلق به روش الکترومغناطیسی یا نوری ممکن خواهد بود. در آن زمان فرض میشد که نور برای انتشار نیاز به محیط خاصی دارد، و این محیط
اتر نامیده میشد.
این حقیقت که معادلات ماکسول تحت تبدیلات گالیله تغییر میکنند، مستلزم این بود که سیستم مرجعی وجود داشته و اتر نسبت به آن ساکن باشد.
سرعت نور در این چارچوب مطلقا ساکن ، C است و احتمالا در یک
چارچوب مرجع دیگر C نخواهد بود. اینکه سرعت نور در دو سیستم مختصات مختلف تحت
تبدیلات گالیله متفاوت است، از رابطه (1) پیداست. اگر سرعت نور در یک چهارچوب S (بدون پریم) dx/dt باشد، در چهارچوب 'S که نسبت به S با سرعت
حرکت میکند، به صورت
خواهد بود.
ثابت بودن سرعت نور
با این حال
آزمایش فیزو ،
آزمایش مایکلسون - مورلی و آزمایشهای متعدد دیگری که هدفشان بررسی دقت معادلات ماکسول در چارچوبهای مرجع متحرک بود، نشان داد که بیشک سرعت نور در تمام جهتها و در تمام سیستمهای مرجع متحرک یکسان است. بنابر این نتیجه میگیریم که معادلات ماکسول باید در تمام
مختصات لخت شکل خود را حفظ کند.
تبدیلات لورنتس
لورنتس که سعی میکرد تبدیلات گالیله را بهبود بخشد، تبدیل جدیدی یافت که تحت آن معادلات ماکسول در سیستمهای مختصات مختلفی که نسبت به هم حرکت دارند، تغییر نمیکرد و به این ترتیب اساس
نسبیت خاص بنا نهاده شد. این تبدیل اکنون
تبدیلات لورنتس نامیده میشود:
کمی بعد
پوانکاره نشان داد که تمام معادلات
الکترودینامیک تحت تبدیلات لورنتس شکل خود را حفظ میکند. یک امتحان ساده نشان میدهد که در تبدیلات لورنتس
.
انیشتین در سال 1905 این فکرها را تعمیم داد و به صورت نسبیت خاص فعلی در آورد. او نشان داد که با پذیرفتن
نسبیت نیوتن ، میتوان تبدیلات لورنتس را بدست آورد. انیشتین فرض کرد که سرعت نور یک ثابت جهانی و مستقل از حرکت چشمه آن است.
گرچه ریشه نسبیت خاص در
الکترومغناطیس بود، ولی روش انیشتین وابستگی صریحی به الکترودینامیک نداشت. چون معادلات ماکسول تنها یکی از قوانین فیزیکی است که اصول نسبیت خاص آن را در بر میگیردف بنابر این نسبیت خاص نتایج وسیعی داشت. به این ترتیب
مفهوم اتر از بین رفت.
مفهوم زمان در نسبیت خاص
بر اساس اصل دوم نسبیت خاص مفهوم کلاسیکی زمان ، به عنوان یک متغیر مستقل از دستگاه مختصات و
حرکت نسبی از بین رفت و مفهوم پیچیده و مشکل
فضا_زمان جانشین آن شد. در همزمانی وقایع باید تجدید نظر کرد. وقایعی که در یک سیستم مختصات همزمان هستند، لزوما در سیستم دیگری که نسبت به اولی حرکت دارد، همزمان نیستند. این ایدهها چنان تکان دهنده بود که خیلیها به تندی با آن مخالفت کردند و شاید هنوز هم میکنند. برای ارائه فرضیهای که به اصل موضوع دوم محتاج نباشد، کوششهای هوشمندانه بسیاری شد. تاکنون آزمایشهای مختلف و متعددی پیشبینیهای نسبیت خاص را تصدیق کردهاند، طوری که تنها میتوان فرضیههای سازگار با
نسبیت خاص را در نظر گرفت.
قوانین کلاسیک و تبدیلات لورنتس
قوانین کلاسیک الکترودینامیک که تحت تبدیلات گالیله ناوردا هستند، با تبدیلات لورنتس نیز ناوردا میمانند. ولی معادلات
مکانیک کلاسیک که تحت تبدیلات گالیله ناوردا بودند، اکنون با تبدیلات لورنتس ناوردا نیستند، یعنی یا باید آنها را دور ریخت و یا با معادلات نسبیتی جایگزین کرد. در معادلات نسبیتی جرم یک جسم m که با سرعت v حرکت میکند، با جرم آن در حالت سکون ،
، به صورت زیر مرتبط است:
خوشبختانه این تنها تصحیح لازم برای قوانین مکانیک است. در سرعتهای کم که
معادلات نسبیتی به قوانین حرکت نیوتن تبدیل میشوند. لزوم تصحیح نسبیتی در قوانین حرکت خیلی زود با آزمایش تائید شد. برای مثال
الکترونها را میتوان در یک
شتابدهنده شتاب داد و سرعتشان را نزدیک به
سرعت نور رساند، طوری که جرمشان چند هزار برابر شود.
انرژی سکون
با بسط رابطه (4) یک جمله
نتیجه میشود که انیشتین ،
لویس و دیگران آن را
انرژی سکون تشخیص دادند. پیشبینی این انرژی بسیار زیاد جرم ، در
آزمایشهای شکافت (فیزیون) و ابزارهای هستهای تایید شد.
شاید بهترین و سادهترین مثال نشان دهنده
هنگامی باشد که یک
الکترون و پاد الکترون (
پوزیترون) ، که جرم هر دو
است، ترکیب میشوند. این دو همدیگر را نابود میکنند و دو
اشعه گاما بوجود میآید. انرژی اشعه گاما با انرژی سکون دو ذره قبل از برخورد ،
، برابر است.
مباحث مرتبط با عنوان