ارزش تاریخى دولت صفوى
«907 - 1145 ق / 1501 - 1732 م»
رسیدن ایرانیان به مرزهاى طبیعى خود، و در بعضى مواقع به ویژه در عهد پادشاهى
شاه عباس بزرگ و ناد به مرز دوران ساسانى، باز یافتن وحدت ملى و تشخص ملى، و بازگشت به همان نیرویى که در دوران
اشکانیان و
ساسانیان مدتها پشت امپراتورى
روم را مىلرزاند، به ایران شکوه و جلال پیشین را باز داد. پایدارى ایران در برابر دولت بسیار نیروند عثمانى در این دوره شبیه است به مقابله دلیرانه چند صد ساله ایران عهد اشکانى و ساسانى در برابر دولت قدرتمند روم و جانشین آن، دولت بیزانس - روم شرقى - این مقاومت براى اروپا که جداً در معرض خطر دولت عثمانى بود، بسیار گرانبها و ارزشمند محسوب مىشد، به نحوى که مآل اندیشان قوم در آن دیار، دولت صفوى را مایه نجات خویش و نعمتى براى خود مىپنداشتند و به همین سبب با پیامهاى دلگرم کننده خود، پادشاهان ایران را به ادامه نبرد و ستیز با عثمانى تحریض مىکردند. بعد از عقب نشینى سلطان
سلیمان قانونى از آذربایجان و تحمل تلفات سنگین سپاه عثمانى از سرما و برف و فقدان آذوقه، فرستاده ونیز در دربار عثمانى به پادشاه خود نوشت: «تا آنجا که عقل سلیم گواهى مىدهد این امر جز مشیت بارى تعالى چیز دیگرى نیست زیرا مىخواهد که جهان مسیحیت را از ورطه اضمحلال نهایى رهایى بخشد .... / نقل قول از ترویزیانو onaisiverT، سفیر دولت ونیزیا در دربار سلطان عثمانى؛ بنگرید به تاریخ سیاسى و اجتماعى ایران .... طاهرى، ص 193» و سفیر دیگرى از دولتهاى فرنگ که در استانبول به سر مىبرد، همین معنى را بدین عبارت بیان کرد که: «میان ما و ورطه هلاک فقط ایران فاصله است، اگر ایران مانع نبود عثمانیان به سهولت بر ما دست مىیافتند .... / نقل قول از بوسبک qcebsuB سفیر فردیناند dnanidreF در دربار عثمانى؛ بنگرید به تاریخ ادبیات، بروان، ج 4، ص 8».
اما همین فایدهاى که تشکیل دولت صفوى براى نجات اروپا داشت، زیانى بزرگ براى عالم اسلام بود، بدین معنى که با رسمى کردن
تشیع، و ضعیف ساختن
تسنن، وحدت مذهبى ممالک اسلامى را که تا آن دوران باقى مانده بود، از میان برد و آن محیط پهناور و یگانه جغرافیایى را از میان قطع کرد و به خطر انداخت. ثانیاً دولت عثمانى که امپراتورى اسلام را با همان قدرت دوران اموى تجدید کرده و سرگرم توسعه پیاپى آن بود، بر اثر مناقشههاى ممتد با صفویان همواره از مرزهاى شرقى خود بیمناک بود و ناگزیر بخشى بزرگ از نیروى نظامى خویش را در آن جانب صرف مىکرد و از پیشرفت و تمرکز نیرو در جبهههاى اروپا باز مىماند، و این همان بود که دولتهاى اروپایى خواستار آن بودند و سفیران خود را به دنبال پیگیرى این سیاست تا
تبریز و قزوین و
اصفهان مىفرستادند.
دولت صفوی بنیانگذار دولتی واحد با مذهبی واحد
از نظر تاریخ ایران معاصر، دولت صفوى داراى دو ارزش اساسى و حیاتى است: نخست ایجاد ملتى واحد با مسئولیتى واحد در برابر مهاجمان و دشمنان، و نیز در مقابل گردن کشان و عاصیان بر حکومت مرکزى؛ دوم ایجاد ملتى داراى مذهبى خاص که بدان شناخته شده و به خاطر دفاع از همان مذهب، دشواریهاى بزرگ را در برابر هجومهاى دو دولت نیرومند شرقى و غربى تحمل نموده است. در این مورد، مذهب رسمى شیعه دوازده امامى، همان کارى را انجام داد که اکنون ایدئولوژیهاى سیاسى در تشکیل حکومتها مىکنند.
به هر حال با تشکیل دولت صفوى، گذشته دیربازى از گسیختگى پیوندهاى ملى ایرانیان به دست فراموشى سپرده شد و بار دیگر به قول براون، از ملت ایران «ملتى قائم بالذات، متحد، توانا و واجب الاحترام ساخت و ثغور آن را در ایام سلطنت شاه عباس اول به حدود امپراتورى ساسانیان رسانید. / تاریخ ادبیات ایران، ج 4، ص 1».
رشته اصلى و اساسى این پیوند ملى، مذهب تشیع بود، و گرنه با وضعى که در آن ایام پیش آمده بود، هیچ عامل دیگرى نمىتوانست چنین تأثیرى در بازگرداندن آن پیوند و همبستگى داشته باشد، چنانکه
اهل سنت ایران که در عهد شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب زیر فشارهاى سختى بودند، بقاى دولت عثمانى و ضمیمه شدن ایران را به خاک آن دولت آرزو مىکردند. دستههایى از کردان سنى مذهب که تمایلى به اطاعت از یک پادشاه شیعى مذهب نداشتند، بى هیچ گونه مقاومتى و مخالفتى در قلمرو عثمانى باقى ماندند؛ و دست به دست گشتن برخى از نواحى کرد نشین میان دو دولت عثمانى و صفوى تأثیرى در مذهب آنها نداشت.
باید دانست که چنین اندیشهاى اصلاً در دوران اسلامى امرى تازه و بدیع نبود، چه پس از استقرار قطعى فرهنگ اسلامى در میان ایرانیان و سستى پذیرفتن سیاست ملى و نژادى که در سدههاى سوم و چهارم و نیمى از سده پنجم هجرى صورت گرفت، سلطنت هر مسلمان اهل سنت از هر نژاد خواه ایرانى یا اَنیرانى، بى هیچ گونه مخالفت بنیادى پذیرفته مىشد، مگر از جانب قدرت جویان رقیب، و سرّ موفقیت غلامان و قبایل گوناگون تُرک نژاد در حکومت چند صد ساله بر ایران نیز همین بود.
با مرورى بر آنچه گفته شد، معلوم مىشود که اگر با قیام شاه اسماعیل صفوى و رسمى کردن تشیع، گونهاى از تشخیص ملى در ایران حاصل نمىشد، غلبه عثمانیها در عهد گسترش متصرفات آنان بر ایران و پذیرفته شد آنان، امرى دور از ذهن نبود؛ و ارزش و اثر قیام صفوى و تأثیرش در رسمیت تشیع در ایجاد نوعى پیوند ملى میان ایرانیان از همین موضوع به روشنى پیدا است.