در اینجا علاوه بر طرف رئوس اصلی نوشتههای کنت باید چکیدهای از نظریه رهنمودی او را نیز به دست دهیم ، همان
نظریهای که در نخستین نوشتههایش مطرح شد و در آخرین اثرش پس از
فلسفه اثباتی ساخته و پرداخته گشت . او یک جامعه اثباتی و خوب را برای آینده طرح ریزی کرده بود که تحت هدایت قدرت روحانی یک دین اثباتی نوین و بانکداران بزرگ و صاحبان صنایع اداره گردد. کنت بر این عقیده بود که چیزهایی که باید اداره گردند در واقع همان افراد بشرند بدین سان، روابط بشری شیئیت مییابند. کاهن اعظم بشریت میبایست با اتکاء بر دانش علمی اثباتی یک حاکمیت مبتنی بر هماهنگی ، عدالت و درستکاری را بنا نهد. بر پایه فرمول محبوب کنت، سامان اثباتی نوین باید عشق را اصل ، نظم را پایه و پیشرفت را هدف خویش قرار دهد. گرایشهای خود خواهانهای که در سراسر تاریخ پیشین بر بشر حاکم بودند بایستی جای شان را به انسان دوستی دهند و فریضه برای دیگران زندگی کن باید راهنمای انسانها گردد .
کنت در واپسین سالهای عمرش خود را نه تنها دانشمند اجتماعی بلکه بیشتر یک پیامبر و بنیانگذار دین تازهای میدانست که میبایست درمانبخش همه دردهای بشرگردد.