روزی
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:« اگر شخص مورد اطمینانی مییافتم، برای شیعیانم در
مدائن مقداری پول میفرستادم.»
یکی از اعراب که این سخن را شنید، با خود گفت:« نزد علی میروم و به او اطمینان میدهم، آنگاه پولها را از او میگیرم و به
کرخه میروم.»
با این فکر نزد امام رفت و گفت:«ای امیرالمؤمنین، اموالی را که خواستی به مدائن بفرستی، من میبرم.»
امام با شنیدن کلام او، سر خود را بلند کرد و نگاهی به آن شخص کرد و فرمود:« از من دور شو! اموال شیعیان را به تو بدهم تا به کرخه بروی؟!»
منابع:
- بحارالانوار، ج 41، ص 287، حدیث 10 ------ بصائر الدرجات