امام حسن عسگری علیه السلام در شب شهادتش، با دست مبارک خود، نامههای فراوانی به مقصد
مدینه نوشت.
فردای آن شب کسی جز دو نفر از خدمتکاران در خدمتش نبودند؛ یکی کنیزی به نام
صیقل و دیگری غلامی به نام عقید.
عقید میگوید: امام حسن عسگری صبح روزی که از دنیا رفت ( روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال دویست و شصت هجری) مقداری جوشانده مصطکی (گیاهی دارویی با طمع تلخ) از ما خواست و فرمود:« اول نماز میخوانم.» ما برای امام آب مهیا کردیم و حولهای روی پایش پهن کردیم. امام وضو گرفت و نماز صبح را بر روی بسترش خواند. سپس ظرف جوشانده مصطکی را گرفت و به سوی دهانش برد. اما ظرف به دندانهایش میخورد و دستهایش میلرزید. صقیل کاسه دارو را از دست امام علیه السلام گرفت و امام در همان ساعت از دنیا رحلت فرمود.
مراجعه شود به
سامراء درروز تشییع جنازه امام عسگری علیه السلام
منابع: بحار الانوار، ج 50، ص 331، ح 3