بامداد روز پنج شنبه سیزدهم
ربیع الاول ــ یا
ماه صفر ــ سال 38 هجری، سپاه
امام علی علیه السلام با نیرنگ بیسابقهای رو به رو شد. سپاه
شام طبق دستور
عمرو عاص قرآنها را بر نوک نیزهها بستند و قرآن بزرگ دمشق را نیز به کمک ده نفر به هوا بردند.
آنگاه همگی یکصدا شعار سر دادند که:« حکم میان ما و شما کتاب خداست.»
گوشهای سپاه
عراق (سپاه امام علی علیه السلام) متوجه فریادها شد و چشمهایشان به نوک نیزهها افتاد. از سپاه شام، جز شعارها و فریادهای ترحم انگیز چیزی شنیده نمیشد. همگی میگفتند:« ای مردم، به خاطر خدا، مراعات زنان و دخترانتان را بکنید. غیر از شامیان چه کسی از مرزهای شام پاسداری خواهد کرد و غیر از عراقیان چه کسی از مرزهای عراق حفاظت خواهد نمود؟»
منظره غمانگیز قرآنها و نالههای جانسوز، عقل و هوش را از سر بسیاری از سربازان امام علیه السلام ربود. آنها که تا ساعاتی پیش در یک قدمی پیروزی کامل قرار داشتند، همچون افسون شدگان بر جای خود میخکوب شدند؛ آنقدر که حتی روشنگری شیرمردانی چون
عدی بن حاتم و
مالک اشتر و
عمرو بن حمق و از همه مهمتر ارشادات خود امام علی علیه السلام نیز در آنها تأثیری نداشت.
جمعیت 20 هزار نفری سپاه عراق در حالی که در پوششی از زرههای آهنی فرو رفته بودند، شمشیر در دست داشتند و پیشانیهاشان از شدت سجده پینه بسته بود، رودرروی امام علی قرار گرفتند و وی را به جای «یا امیرالمؤمنین» به «یا علی» خطاب کردند:« یا علی! دعوت آنها را بپذیر و گرنه تو را میکشیم، همچنان که
عثمان را کشتیم. به خدا سوگند اگر دعوت آنان را اجابت نکنی تو را میکشیم.»
فرماندهای که تا دیروز، همه گوش به فرمانش بودند، اکنون کارش به جایی رسیده بود که به او دستور تسلیم و پذیرش صلح تحمیلی میدادند.
منابع:
- فروغ ولایت، ص 641 - 644
- وقعه صفین، ص 489 - 490