محمد بن ابیالساج
«288 266 ﻫ / 901 879 م»
پس از وفات
ابوالساج دیو داد بن دیو دست، امارت طریق مکه به پسرش محمد بن ابیالساج واگذار شد و با ورود او به مدینه، فتنهیی که در آنجا، از اختلاف
علویان با آل جعفر پدید آمده بود، خاتمه پیدا کرد و در پی آن مکه نیز که دچار اغتشاش بود، آرام شد. چندی بعد که امارت انبار و امنیت راههای
فرات به وی واگذار شد ( 269 ﻫ/ 882 م ) برادرش یوسف به حکومت مکه رسید ( 270 ﻫ/ 883 م ). محمد در اطراف فرات اعراب آن نواحی را تا حدود قرقیسیا، مقهور و وادار به قبول طاعت نمود ( شوال 269 ﻫ / آوریل 883 م ) که به این ترتیب مدتی بعد حکومت آذربایجان یافت ( 276 ﻫ/ 889 م ) ، هر چند بعد از آن همچون برادرش یوسف به امر خلیفه در نواحی شام و عراق غالبا" به رفع آشوبها و طرد سرکشان اهتمام داشت ولی در آذربایجان با ایجاد حکومتی
قاهر که مخصوصا" وجود روسای استقلال جوی عرب ، مثل حکام مستقل اما باجگذار
ارمنستان در آن حدود مایه تهدید ثغور
خلافت و قدرت آن میشد، توانست با ارعاب، مدعیان
بغداد را از دغدغه دائم برهاند و بنیاد نوعی دولت موروثی
مقتدر را برای خاندان بنیساج استوار نماید.
محمد بن ابی الساج بر مراغه'>
محمد نخست مراغه را به دنبال جنگی شدید از عبدالله بن الحسین حمدانی که، غلبه بر آنجا تسلط یافته بود، باز پس گرفت ( ربیعالاول 280 ﻫ/ جون 893 م ) و به این ترتیب آنجا را برای مدتی مقر امارت خویش نمود. با این وجود برای رفع تهدید امرای ارمنستان، غالبا" در به سر میبرد. در این احوال سنباط بقراطی ( = باگراتی ) پادشاه مسیحی ارمنستان را که در آن سالها شهر دبیل (= به ارمنی : دوین ) را به غلبه از دست مسلمین بیرون آورده بود ، مغلوب کرد و دبیل و حتی
نخجوان را از او باز پس گرفت سرانجام چون با عقد پیمان و ایجاد رقابت بین امرای محلی در آن نواحی از جانب ارمنستان آسوده خاطر شد. با توجه به آشفتگی اوضاع بغداد در صدد کسب استقلال برآمد که برای رسیدن به این منظور به ایجاد سپاه مستقلی دست زد.
او از چندی پیش ( 282 ﻫ / 895 م ) به برادرش یوسف که قسمتی از اموال خلیفه را در حدود صیره تصرف کرده بود، در مراغه پناه داد و همچنین غلام خود، وصیف را که در حدود کرج بر خلاف رضای خلیفه با عمر بن عبدالعزیز بن ابی دلف جنگیده بود و خشم خلیفه را بر انگیخته بود ( 281 ﻫ / 894 م ) ، در نزد خود پذیرفت، سرانجام به دنبال این اقدامات تحریک آمیز، او از ارسال خراجی که سالیانه برای خزانه خلیفه میفرستاد خودداری ورزید. در همین اوقات در سکهیی که در بردعه ضرب نمود خود را افشین خواند که به عنوان، امارت مستقل اشروسنه اشارت داشت، بدین گونه او داعیه استقلال خود را اعلام نمود ( 284 ﻫ / 897 م ). اما از سوی دیگر
معتضد خلیفه عباسی، در صدد استمالت او برآمد که ارمنستان را هم ضمیمه قلمرو او ساخت. محمد نیز پسر خود ابوالمسافر فتح بن محمد را با هدایای لایق به عنوان گروگان و به نشانه اظهار طاعت به درگاه خلیفه گسیل کرد.
قدرت نمایی محمد بن ابی الساج بعد از رفع اختلاف وی با بغداد
بدین گونه اختلاف او با بغداد رفع شد و محمد توانست بار دیگر هنگام ورود به ارمنستان قدرت نمایی کند و قارص و
تفلیس را هم به قلمرو خویش بیفزاید. اما فکر استقلال طلبی، او را آسوده نمیگذاشت که شاید ملاحظه اعتلای
آل طاهر و
آل سامان نیز محرک اهتمام او در این امر به حساب میآورند به هر حال در طی این احوال، با غلام خود وصیف ، طرح توطئهیی ریخت تا با دستیابی بر دیار مضر، موفق به خلع طاعت خلیفه شود ، اما در این بین، وصیف دستگیر و توطئه فاش شد ( 287 ﻫ / 900 م ) . چندی بعد بیماری وبا در آذربایجان همدیگر شد، چنان که به دلیل کثرت مردگان، دفن آنها دشوار و با مشکل روبرو شد، حتی از فرزندان ، نوادگان و غلامان محمد نیز بالغ بر دویست تن از این حادثه جان باختند و خود او هم در این واقعه به دلیل بیماری وبا وفات یافت ( ربیعالاول 288 ﻫ / مارس 901 م ).