منو
 صفحه های تصادفی
پیشینه ی حکمرانی سامانیان در ماوراء النهر
سته
مغز انسان
امام حسین در قرآن - حجر،فرقان :75
سیاست اتابک و قتل او
تسلیم امام سجاد علیه السلام در برابر تقدیر الهی
امام خمینی و آسیب شناسی انقلاب اسلامی - گسترش فرهنگ غرب و غرب‌زدگی
تولید ماشین لباسشویی و اتو
شکلهای نقطه‌ در عکاسی
کشاورزی در زمان اشکانیان
 کاربر Online
931 کاربر online

فعل

تازه کردن چاپ
فرهنگ > ادبیات
فرهنگ > ادبیات > دستور زبان فارسی
(cached)



فعل کلمه یا کلماتی است که یکى از معانى زیر را در زمان گذشته، حال، یا آینده نشان مى دهد:

ـ انجام دادن کارى (حمید نامه نوشت.)
ـ انجام پذیرفتن کارى ( غذا پخته شد.)
ـ رخ دادن حالتى (هوا روشن شد.)
ـ پذیرفتن حالتى (هوا روشن است.)
ـانجام دستور یا امرى ( نامه را بنویس.)

• مفاهیمى که در هر فعل وجود دارند، از این قرارند: معنا ـ زمان ـ شخص ـ تعداد.

افعال خاص


فعل خاص فعلى است که صرف مى گردد، یعنى به شش ساخت زیر تبدیل مى شود:

اوّل شخص مفرد، دوّم شخص مفرد، سوّم شخص مفرد.

اوّل شخص جمع، دوّم شخص جمع، سوّم شخص جمع.


قسمت هاى اصلى فعل: بُن + شِناسه.

بن جزء ثابتى است که مفهوم اصلى فعل را نشان مى دهد. هر فعلى داراى بُن است. شناسه جزء متغیّرى است که شخص و تعداد فعل را نمایان مى کند. گاه پیش مى آید که فعل داراى شناسه نباشد. مثال:

شنیدم، شنیدى، شنید ـ شنیدیم، شنیدید، شنیدند.

در این مثال، شنید بُن است و اجزاى دیگر، شناسه اند.

بُن، خود، دو گونه است: بُن ماضى، بُن مضارع.

بُن ماضى در فعل هاى ماضى و مستقبل، و برخى از اسم ها و صفت ها حضور دارد. مثال: آمدى، خواهد آمد، آمدن

بن مضارع در فعل هاى مضارع و اَمر، و برخى از اسم ها و صفت ها وجود دارد.

مثال: می رود، رو، روش.

از بُن مى توان ساخت هاى گوناگون اسمى یا صفتى پدید آورد.این مثال ها را ببینید:

ساخت هاى اسمى یا صفتى از بن ماضى: خریدار، خورده، آفریدگار، دویدن، دیدبان، ساختمان، برآورد، درآمد، سررسید، زد و خورد، گفت و گو

ساخت هاى اسمى یا صفتى از بن مضارع: دونده، دانا، آموزگار، خواهان، آشوبگر، پذیرش، اندیشه، سازمان، خوراک، اندیشناک، کشاکش، سوز و گداز، پندار


مصدر اسمى است که از میان چهار مفهوم فعل، فقط معنا را دارد و از سه مفهوم دیگر (زمان، شخص، تعداد) بى نصیب است. ساخت مصدر چنین است: بن ماضى + ـَ ن. مثال: برخاستن.


معمولا فعل را به این چهار گونه اصلى تقسیم مى کنند: ماضى، مضارع، مستقبل، اَمر.

فعل ماضى

نشان مى دهد که آغاز انجام معناى فعل در زمان گذشته است.

انواع فعل ماضى


- مطلق یا ساده : (نوشتم – نوشتی – نوشت – نوشتیم – نوشتید – نوشتند)
- استمرارى :( می نوشتم – می نوشتی – می نوشت – می نوشتیم – می نوشتید- می نوشتند)
- نقلى : (نوشته ام – نوشته ای – نوشته است – نوشته ایم – نوشته اید –نوشته اند)
- نقلى مستمر: (می نوشته ام- می نوشته ای- می نوشته است – می نوشته ایم – می نوشته اید – می نوشته اند)
- بعید (نوشته بودم- نوشته بودی – نوشته بود- نوشته بودیم – نوشته بودید- نوشته بودند)
- التزامى :( نوشته باشم – نوشته باشی – نوشته باشد- نوشته باشیم- شنوشته باشید- -شنوشته باشند)

-ابعد:(نوشته بوده ام – نوشته بوده ای – نوشته بوده است – نوشته بوده ایم – نوشته بوده اید – نوشته بوده اند)
-ملموس:( داشتم می نوشتم – داشتی می نوشتی – داشت می نوشت –داشتیم می نوشتیم – داشتید می نوشتید –داشتند می نوشتند)

فعل مضارع

نشان مى دهد که آغاز تحقّق معناى فعل، در زمان حال یا آینده است.

انواع فعل مضارع


- ساده:( روم – روی – رود – رویم – روید – روند )
- اِخبارى :( می روم – می روی – می رود – می رویم – می روید – می روند )
- التزامى :( بروم – بروی – یرود – برویم – یروید – یروند )
- ملموس :(دارم می یروم – داری میروی – دارد می رود – داریم می رویم – دارید می رویم – دارند می روند)


فعل مستقبل

نشان مى دهد که آغاز تحقّق معناى فعل، در زمان آینده خواهد بود.
- (خواهم نوشت – خواهی نوشت – خواهد نوشت – خواهیم نوشت – خواهید نوشت – خواهند نوشت )

فعل اَمر

فعلی است که با آن انجام دادن کاری یاپذیرفتن حالتی را طلب می کنیم.
green: (بنویس )تقسیم بندى فعل از لحاظ ساختمان:

1. ساده: «مولاى ما در میان این جمع چون شمعى مى تابد.»

2. پیشوندى (پیشوند + قسمت اصلى): «سال ها دم فرو بستم.»

3. مرکّب (اسم + قسمت اصلى): «سرانجام، نیمه دیگر رفتارش را نشان مى دهد.»

4. پیشوندى مرکّب (اسم + پیشوند + قسمت اصلى): «انسان حقیقی سرانجام از مبارزه با نفس پیروز سر برمى آورد.»

5. گروه فعلى (ترکیبى از حرف اضافه و اسم و قسمت اصلى): «در راه خدا هرگز از پا ننشین!»


تقسیم بندى فعل از لحاظ نیاز به مفعول:

لازم

فعلی که به مفعول نیاز ندارد: «از دکتر اجازه گرفتم و باز راهى میدان نبرد شدم.»

متعدّى

فعلی که به مفعول نیاز دارد: «او دندانهایش را مسواک می کرد.»

دو وجهى

فعلی که گاه به صورت لازم و گاه متعدّى به کار مى رود: «اى دل! اگر مى شکنى بیصدا بشکن.» (وجه لازم)

«هرگز دلى را نشکن.» (وجه متعدّى)

معلوم

فعل معلوم فعلى است که نهادش فاعلِ آن باشد یعنی فاعل آن معلوم است.
( شاگردان آمدند.)

مجهول

فعل مجهول فعلى است که نهاد در حقیقت مفعولِ آن باشد. این فعل همیشه متعدی است.

ساخت فعل مجهول: بن ماضى از فعل متعدّى + هاى غیر ملفوظ + فعل معین از مصدرِ «شدن» متناسب با هَر فعل و ساختِ آن. مثال: خورد + ه + خواهد شد= خورده خواهد شد.

نکته نگارشى: فعل مجهول تنها در جایى به کار مى رود که نویسنده به هر دلیل بخواهد فاعل را پنهان سازد. یا فاعل معلوم نباشد.
-(در بسته شد.)

افعال غیر خاص

افعالی هستند که معنای کاملی ندارند و معنای آنها با آوردنکلمه ای دیگر کامل می شود.

فعل معین

فعلى است که خود داراى معناى خاصّى نیست و تنها به ما کمک مى کند که ساخت هاى گوناگون افعال را به کار بریم.

فعل هاى معین پرکاربرد از این مصدرها هستند: اَستن، بودن، شدن، گردیدن، گشتن، خواستن، شایستن، بایستن، داشتن.


نکته: وظیفه چهار فعل معین مهم تر از این قرار است:
از مصدر خواستن: ساخت فعل مستقبل.
از مصدر بودن: ساخت فعل هاى بعید و التزامى.
از مصدر اَستن: ساخت فعل نقلى.
از مصدر شدن: ساخت فعل مجهول.

فعل ربطى

فعلى است که داراى فاعل نیست، بلکه تنها میان مسنَدٌالیه (نهاد) و مسنَد رابطه برقرار مى کند:
«مدینه، آشفته و سرگشته شد.»

فعل هاى ربطى از این مصدرهایند: استن، بودن، شدن، گشتن، گردیدن.

نکته: بعضى از فعل ها مى توانند گاه خاص، گاه معین، و گاه ربطى باشند. مثل فعل :است

ـ خاص: یاد تو همواره با ما است (= وجود دارد.)
ـ معین: یاد تو در هر جا شوری برپا کرده است.
ـ ربطى: یاد تو همواره زنده است.



تعداد بازدید ها: 263573


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..