رکن الدین ابو طاهر دیلمی
«403-435 ق / 1013-1044 م»
با مرگ
بهاء الدوله، جانشین وی،
سلطان الدوله، حکومت
بصره را به برادر خود رکن الدوله طاهر سپرد که بعدها خلیفه او را به لقب
جلال الدوله مفتخر ساخت. ابو طاهر در افزون از یک دهه حوادث دوران از 403 تا 416 ق / 1013 تا 1025 م نقش چندانی نداشت و به حکمرانی بصره بسنده کرده بود. در این زمان و با مرگ برادرش مشرف الدوله در
بغداد، بزرگان و درباریان بغداد او را از بصره خواستند تا خطبه به نامش بخوانند. اما گرفتاریهای ابوطاهر باعث شد تا در رفتن به بغداد تأخیر کند و همین امر موجب رنجیدگی خاطر و مخالفت امیران بغداد شد. جلال الدوله از این رنجیدگی آگاه بود و با سپاه خود رهسپار بغداد شد و چون کسان خلیفه او را از ورود به بغداد منع کردند، ناگزیر جنگی درگرفت و جلال الدوله شکست سختی خورد و گنجینه و خزاین خود را از دست داد و به بصره بازگشت.
تهاجم ترکان به بغداد
در 417 ق / 1026 م، گروهی از ترکان به بغداد یورش بردند و با مقاومت مردم رو به رو شدند، ترکان که به سادگی بر شهر چیره شدند مالیاتی گزاف بر اهالی بغداد بستند و مال و اموال رعایا را به چپاول بردند. در اندک زمانی، بیشتر بناها و بازارها را به آتش کشیدند و توانگران را به چوب بستند. چون چپاول و غارت بغداد به پایان رسید، ترکان مهاجم شهر را ترک و در اطراف بغداد به دزدی و غارت مشغول شدند.
ورود جلال الدوله به بغداد
مردم بغداد برای رهایی از چپاول و ستم ترکان، گروهی را به بصره به خدمت جلال الدوله فرستاده او را به بغداد خواندند تا به آن جا آمده، کژیها را جلوگیری کرد. جلال الدوله در «رمضان 418 ق / اکتبر 1027 م» از بصره به بغداد آمد و خلیفه القادر بالله وی را با آغوش باز پذیرفت. جلال الدوله وزارت خویش را به ابو علی پسر ماکولا که مردی شایسته و مدبر بود سپرد. چند ماهی از حکومت وی به آرامش سپری شد، اما با وجود پشتیبانی مردم، چون نمیتوانست با خزانه خالی به طور منظم به رتق و فتق امور بپردازد، سرای خود و وزیرش مکرر عرضه تاراج ترکان دربار
خلافت گشت و حتی ترکان، وی را بارها مجبور به ترک بغداد کردند. بغداد در دوران امارت او عرضه شورش سپاه، جنگ بین شیعه و سنی و غلبه عیاران و رِندان گشته بود. تقریباً تمام مدت هفده سال امارت او، همه ساله با شورش سپاه و مطالبه ارزاق و مواجب مواجه بود. با این همه در مقابل، اباکالیجار، حاکم فارس و کرمان که مکرر به قصد تسخیر عراق لشکر به
اهواز و
واسط آورد، مکرر کسب پیروزی کرد. بالاخره مقارن غلبه ترکمانان، در بغداد در «شعبان 435 ق / مارس 1044 م» درگذشت. وی با آن که توانسته بود تا حدودی بر اوضاع مسلط شود، اما باز در واقع از امارت جز نامی نداشت. برای ارضاء سپاهیان گرسنهاش، خدمتگزاران شخصی خود را جواب کرده بود و لوازم زاید منزل را فروخته بود. خانه غارت زدهاش اسباب تجمل نداشت و خزانهاش همچنان خالی بود.
با مرگ او عراق هم به قلمرو اباکالیجار فرمانروای فارس و کرمان ملحق شد «436 ق / 1044 م».