اصالت فرد در معنای فلسفی آن نوعی انسانشناسی است که برای فرد استقلال در شخصیت قائل است و او را به تنهایی موجودی قابل تعریف میشناسد و جامعه را امری متأخر و اعتباری، که وجودی جز افراد تشکیل دهندهاش نمی توان برایش قائل شد.
در این معنی فرد آمدی اصیل بوده و مقدم بر جامعه است و لذا وجود جامعه صرفاً برای تامین نیازهای فردی ضرورت دارد. در صورتی که از نظر طرفداران اصالت جامعه- در مفهوم فلسفی- یکایک افراد تشکیل دهنده آن دارد، آنچنان که دارای حرکت و مسیر مشخصی است که فرد قادر به تغییر و تعویض آن نیست، بلکه مجبور از متابعت آن می باشد. در این معنی، نسبت میان فرد و جامعه را می توان به نسبت میان هر یک از سلولهای بدن با مجموعه وجود انسان تشبیه کرد که برای خود روح و حیاتی دارد و هر یک از سلولها تنها در پرتو این حیات و درجهت حفظ و استمرار آن در حال فعالیت است.
در این دیدگاه شخصیت فرد بازتابی از شرایط اجتماعی معرفی میشود.
مفهوم فلسفی این دو نظریه، امری وجودی است و جزو مسائل جهان بینی قرار میگیرد اما معنی و مفهوم دوم این دو نظریه، امری ارزشی و اعتباری است و لذا جزو ایدئولوژی یا نظام ارزشی میباشد. گرچه این مفهوم ارتباط با مفاهیم فلسفی آن دو نیست اما ماهیتاً با آنها یکسان نمیباشد.
کتاب آشنایی با مکاتب و اصطلاحات عقیدتی و سیاسی
نویسنده: دفتر برنامه ریزی و کتب درسی
صفحه: 138-139
لیبرالیسم ، زمینهها و عوامل پیدایش آن
اصالت فرد و جامعه از دیدگاه لیبرالیسم