امام حسین (علیه السلام) نامه ای به اهل کوفه نوشت و به وسیله
قیس بن مسهر صیداوی، که مردی شریف، شجاع و از مخلصین در محبت اهل بیت بود، سپرد و قیس با شتاب به سوی کوفه شتافت تا به قادسیه رسید، دیده بانان
«حصین بن ثمیر ) از فرماندهان
عبید الله بن زیاد ، او را گرفته و به نزد عبیدالله بن زیاد فرستادند.
عبیدالله به وی گفت: یا باید از مضمون نامه (1) مرا مطلع کنی یا به منبر بروی و حسین بن علی را ناسزا بگویی.
قیس به منبر رفت و پس از حمد و ثنای خدا گفت: ای مردم ای حسین بن علی، بهترین بندگان خدا، پسر فاطمه دختر رسول خداست که به سوی شما می آید و من فرستاده او به سوی شما بودم پس او را پذیرا باشید. و پس از آن عبیدالله بن زیاد و پدرش را لعنت کرد و برای علی بن ابی طالب از خدا طلب رحمت خواست و بر او درود فرستاد. عبیدالله که این چنین دید دستور داد او را از بالای بام قصر به زیر انداختند و به شهادت رسید.(2)
چون خبر شهادت قیس به امام (علیه السلام) رسید، بسیار محزون شد و در حالی که اشک از دیدگانش جاری بود می گفت: (بار خدایا! برای ما و شیعیان ما جایگاه والا در نزد خود قرار ده و ما و شیعیان ما را در جوار رحمت خود مستقر فرما که تو بر انجام هر کاری قادر هستی. (3)
1- برخی گفته اند: وقتی قیس دستگیر شد، نامه امام را پاره کرد تا به دست دشمن نیفتد.
2- ارشاد مفید، ج 2، ص 72.
3- قصه کربلا، ص 174، الفتوح، ج 5، ص 147.
مراجعه شود به:
درگیری هنگام خروج از مکه