امام حسن مجتبی (علیه السلام) در زمان
رسول خدا کرد که خردسال بودند و شرکت در جنگی نداشتند پس از رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) و در زمان خلفای غاصب در هیچ جنگی همانند پدرشان
علی مرتضی «علیه السلام» شرکت نکردند ولی در زمان علی (علیه السلام) درهرسه جنگ
جمل ،
صفین ،
نهروان شرکت داشتند ولی تمام تلاش علی (علیه السلام) این بود که حسن و
حسین به جنگ مستقیم و رو در رو نروند زیرا نسل رسول خدا از آنان بود
و لذا می فرمود:
در جنگ صفین املکواعنی هذا لغالم لایهدنی فاننی انفس بهذین علی الموت لئلا ینقطع بهما نسل رسول الله صلی الله علیه و آله.
حسن را نگه دارید که به جنگ نرود و با شهادتش مرا در هم نشکند زیرا من در مرگ این دو بسیار بخیل هستم تا نسل رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قطع نگردد.
فقط در جریان جنگ جمل در تاریخ مطلبی داریم که بیانگر شجاعت حضرت است.
علی (علیه السلام)
محمد بن حنفیه را در جنگ جمل خواست و نیزه ای به دستش داد و گفت برو با این نیزه وبه شتر
عایشه بزن او رفت ولی اطرافیان شتر او را دور کردند و برگشت امام حسن (علیه السلام) نیزه را از کفش بیرون آوردند و رفتند و بربدن شتر فرو بردند و برگشتند اینجا بود که محمد بن حنفیه از خجالت به شدت قرمز شد.
علی (علیه السلام) فرمود: ای محمد به تو برنخورد زیرا حسن پسر پیامبر است و تو فرزند من هستی شاهد دیگر شجاعت وشدت توانمندی حضرت آن است که پس از شهادت پدر با یک ضربت سر
ابن ملجم مرادی قاتل پدر را از تن جدا کردند.