منو
 صفحه های تصادفی
استان فارس
سایه و نیم سایه
بیماری‌ دریچه‌ای‌ قلب
نقشه برداری ژنتیکی ژنهای انسان
جمود مفصل شانه
انعقاد داخل عروق منتشر
زندگینامه
اختلالات کروموزومی
جلال آل احمد
پرتگاه نهایی ، سیاهچاله
 کاربر Online
450 کاربر online
Lines: 1-15Lines: 1-18
-« ((ضحاک بن عبدالله مشرقی))» از کسانی ت که با امام (علیه السلام) وارد ((کربلا)) شد و تا اصحاب امام زنده بود از امام حمایت کرد، ولی پس از آن از امام ا گرفت و از صحنه کربلا گریخت. +((ضحاک بن عبدالله مشرقی)) از کسانی و که با ((حضرت امام حسین علیه السلام|امام حسین علیه السلام)) وارد ((کربلا)) شد و تا اصحاب امام زنده بودند از امام حمایت کرد، ولی پس از آن، از امام ااز گرفت و از کربلا گریخت. او برخی از وقایع شب و ((روز عاشورا)) را روایت کرده است.
-وی می گوید: با« مالک بن نصر ارحبی نزد امام حسین (علیه السلام) رفتیم. به حضرت سلام کردیم و بنشستیم. ضرت جاب سلام داد و خوش آمد گفت: و از سبب آمدن ما پرسید. گفتیم: آمدیم بر تو سلام کنیم و برای تو از خدای تعالی عافیت وییم و عهدی نو کنیم و خبر مردم را با تو باز گوییم و این که برای جنگ با تو متفق شده اند. تا درباره کار خود اندیشه کنی. +وی می گوید:
با مالک بن نصر ارحبی نزد امام حسین علیه السلام رفتیم. به سلام کردیم و نشستیم. ام به ما خوشآمد گفت و سبب آمدن ما را پرسید. گفتیم:« آمده‌ایم بر تو سلام کنیم و برایت از خدای تعالی عافیت خواهیم و عهدی نو کنیم و خبر مردم را با تو باز گوییم و این که برای جنگ با تو همدست شدهاند، تا درباره کار خود اندیشه کنی.»
امام علیه السلام فرمود:« خدا مرا بس است، و او نیکو وکیلی است.»
بعد از مدتی با او خداحافظی کردیم.
امام فرمود:« چرا دست از یاری من می کشید؟»
مالک بن نضر ارحبی گفت:« بدهکارم و عیالوار.»
من گفتم:« من هم همین طور. اما اگر اجازه بدهی، تا هنگامی که از یاران تو کسی باقی است، در خدمت تو خواهم بود و از تو دفاع خواهم کرد، ولی اگر یاوری برای تو باقی نماند، بازخواهم گشت.»
-امام (لیه اسا) مو: ا ا بس اس ا یک وکیی ا. ا این وعی ا مدم و روگار دنگی کردیم و با آن حضرت خداای مویم. ر فرمود: چا دست یاری ن ی کی ماک بن ر اری گف: هکارم و یا مند. من گفت: ن هم ا دار و ی. +امام جازه داد من با سا ا مندم. رو شورا قی سپاه ((عمر بن سعد)) اس ای ما را ی ی کرد، ن اسب خود را در یکی از خیه‌های ااب نهان که بودم و پیاده می جنگیدم. آن رو پی چشم امم دو نفر را کشتم و دست یکی را جدا کردم و سین علیه السلام نین بار مرا تحسین کرد.
ا
هنگامی که دیدم اصحابش همه کشته شده‌اند و لشگر دشمن به او و اهل بیتش روی آورده‌اند، به امام گفتم:« ای فرزند ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا)) ر اساس عی ک بستم چون کی باقی نمانده ت، اجازه بده بازگرم.»
امام
فرمود:« چگونه می وانی از دست لک عمر سعد بگریزی؟ اگر می تانی بر زاد هستی
پ
از اجازه اما اسب خ را برشتم و ف کردم. جاسوا عمر بن سعد سر راه را بر من گرفتد چون مرا شاختد ریم کدد.
-لکن اگر اجازه دهی تا هنگامی که از یاران تو کسی باقی است و توان دارم تا در خدمت تو باشم و از تو دفاع کنم در دفاع از تو کوشم، ولی اگر یاوری برای تو باقی نماند، باز خواهم گشت. حضرت اجازه دادند و من با آن حضرت بودم. ضحاک می گوید: در روز عاشورا هنگامی که دیدم اصحاب امام (علیه السلام) همه کشته شدند و لشگر دشمن به آن حضرت و اهل بیت او روی آوردند و کسی جز دو تن از اصحاب به نام« سوید بن عمرو» و« بشیر بن عمرئ» باقی نماندند گفتم: ای فرزند رسول خدا بر اساس عهدی که بستم چون کسی باقی نمانده است اجازه بده بازگردم.

امام فرمود: چگونه از دست این مردم می توانی بگریزی؟ اگر می توانی بروی آزاد هستی. ضحاک می گوید: وقتی سپاه ((عمر بن سعد)) اسبهای ما را پی می کرد من اسب خود را در یکی از خیمه های اصحاب پنهان کرده بودم و پیاده می جنگیدم و در آن روز پیش آن حضرت دو نفر را کشتم و دست یکی را جدا کردم و حسین (علیه السلام) چندین بار مرا تحسین کرد.

و پس از اجازه امام اسب خود را برداشتم و فرار کردم و جاسوسان عمر بن سعد سر راه را بر من گرفتند و چون مرا شناختند رهایم کردند.

1- این مرد برخی از وقایع شب و روز عاشورا را روایت کرده است.

منابع:
ترجمه نفس المهموم، ص 155.
+!منبع:
*ترجمه نفس المهموم، ص 155.

تاریخ شماره نسخه کاربر توضیح اقدام
 یکشنبه 01 آبان 1384 [12:03 ]   5   شکوفه رنجبری      جاری 
 یکشنبه 04 اردیبهشت 1384 [08:27 ]   4   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 پنج شنبه 04 فروردین 1384 [17:04 ]   3   امیرمهدی حقیقت      v  c  d  s 
 چهارشنبه 09 دی 1383 [05:20 ]   2   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 
 شنبه 20 تیر 1383 [09:43 ]   1   شکوفه رنجبری      v  c  d  s 


ارسال توضیح جدید
الزامی
big grin confused جالب cry eek evil فریاد اخم خبر lol عصبانی mr green خنثی سوال razz redface rolleyes غمگین smile surprised twisted چشمک arrow



از پیوند [http://www.foo.com] یا [http://www.foo.com|شرح] برای پیوندها.
برچسب های HTML در داخل توضیحات مجاز نیستند و تمام نوشته ها ی بین علامت های > و < حذف خواهند شد..