تاریخچه ی:
اشعار امام حسن علیه السلام
تفاوت با نگارش: 3
| | از امام حسن علیه السلام اشعاری در تاریخ به ثبت رسیده است که به برخی از آنها اشاره میشود: | | از امام حسن علیه السلام اشعاری در تاریخ به ثبت رسیده است که به برخی از آنها اشاره میشود: |
| | __ذری کــدر الایام ان صفائـها *** تولـی بایام السـرور الذواهب __ | | __ذری کــدر الایام ان صفائـها *** تولـی بایام السـرور الذواهب __ |
| | __و کیف یغر الدهر من کان بینه *** و بین اللیالی محکمات التجارب __ | | __و کیف یغر الدهر من کان بینه *** و بین اللیالی محکمات التجارب __ |
| | به رنج های روزگار اعتنا مکن، زیرا ایام خوش نیز میگذرد. (پس ایام سختی هم سپری میشود.) کسی که دارای تجربههای محکمی است، در سختگیهای روزگار، چگونه فریب میخورد؟ | | به رنج های روزگار اعتنا مکن، زیرا ایام خوش نیز میگذرد. (پس ایام سختی هم سپری میشود.) کسی که دارای تجربههای محکمی است، در سختگیهای روزگار، چگونه فریب میخورد؟ |
| | __قل للمقیـم بغیرداراقامـه *** حان الـرحیـل فودع الاحبـابـا__ | | __قل للمقیـم بغیرداراقامـه *** حان الـرحیـل فودع الاحبـابـا__ |
| - | __ان الذین لقیتهم وصحبتـهم *** صاروا جمیعافی القبور __ |
+ | __ان الذین لقیتهم وصحبتـهم *** صاروا جمیعا فی القبور __ |
| - | به آن کس که در غیر جایگاه م رحل خویش افکنده است بگو زمان کوچیدن فرا رسید. پس دوستان را بدرود گوی، زیرا آنان که تو با ایشان همنشین بودی همگی در قبرهایشان آرمیدهاند. |
+ | به آن کس که در غیر جایگاه رحل خویش را افکنده است بگو زمان کوچیدن فرا رسید. پس دوستان را بدرود گوی، زیرا آنان که تو با ایشان همنشین بودی نز همگی در قبرهایشان آرمیدهاند. |
| | __یااهل لذات دنیا لابقاءلها *** ان المقـام بظـل زائـل حمـق__ | | __یااهل لذات دنیا لابقاءلها *** ان المقـام بظـل زائـل حمـق__ |
| | ای خو کردگان به لذت های زودگذر دنیا! اقامت در زیر سایهای گذران نابخردی است. | | ای خو کردگان به لذت های زودگذر دنیا! اقامت در زیر سایهای گذران نابخردی است. |
| | __لکسره من خسیس الخبز تشبعنی *** وشربه من قراح الماء یکفینی __ | | __لکسره من خسیس الخبز تشبعنی *** وشربه من قراح الماء یکفینی __ |
| | __من رقیق الثوب تسترنی *** حیاوان مت یکـفینـی لتکفینی __ | | __من رقیق الثوب تسترنی *** حیاوان مت یکـفینـی لتکفینی __ |
| - | پاره نانی بی ارزش سیرم می کند و جرعه آبی سیرابم می سازد. لباسی مندرس و کهنه تا وقتی زنده ام بدنم را می پوشاند، و پس از مرگم همان برای کفنم کفایت میکند. |
+ | پاره نانی بی ارزش سیرم می کند و جرعه آبی اندک سیرابم می سازد. لباسی مندرس و کهنه تا وقتی زنده ام بدنم را می پوشاند، و پس از مرگم همان برای کفنم کفایت میکند. |
| - | 5) __نحن انـاس نوالنـا خضل *** یرتع فیه الرجاء والامـل تجودقبل __ |
+ | __نحن انـاس نوالنـا خضل *** یرتع فیه الرجاء والامـل تجودقبل __ |
| | __السوال انفسنا *** خوفاعلی ماء وجه من یسل __ | | __السوال انفسنا *** خوفاعلی ماء وجه من یسل __ |
| | __لوعلم الجر فضل نائلنا *** لغاض من بعد فیـضه خجـل __ | | __لوعلم الجر فضل نائلنا *** لغاض من بعد فیـضه خجـل __ |
| - | ما مردمی هستیم که بخشش مان همچون سبزه زاری تازه است که امید و آرزو در آن میچرند. پیش از اینکه کسی تقاضا کند، نفوس ما ناخودآگاه میبخشند تا مبادا آبروی سائل ریخته شود. اگر دریا فراوانی بخشش ما را می دانست، پس از بالا آمدن، بدون تردید با خجالت فروکش میکرد. |
+ | ما مردمی هستیم که بخششمان همچون سبزهزاری تازه است که امید و آرزو در آن مچرد. پیش از اینکه کسی تقاضا کند، نفوس ما ناخودآگاه میبخشند تا مبادا آبروی سائل ریخته شود. اگر دریا فراوانی بخشش ما را میدانست، پس از بالا آمدن، بیتردید، با خجالت فروکش میکرد. |
| | 6) __انی السخاء علی العباد فریضه *** للـه یقـرء فــی کتـاب محـکم __ | | 6) __انی السخاء علی العباد فریضه *** للـه یقـرء فــی کتـاب محـکم __ |
| | __وعـدالعـبادالاسـخـیاء جنـانه *** واعـد للبـخـلاء نـار جـهـنـم __ | | __وعـدالعـبادالاسـخـیاء جنـانه *** واعـد للبـخـلاء نـار جـهـنـم __ |
| | __من کـان لاتـندی یـداه نبـائل *** للـراغـبین فلـیس ذاک بمسـلم __ | | __من کـان لاتـندی یـداه نبـائل *** للـراغـبین فلـیس ذاک بمسـلم __ |
| - | بخشش از طرف خدا بر بندگان واجبی است که در کتابی محکم (قرآن) خوانده میشود. خدای متعال بندگان بخشنده اش را نوید بهشت داده است و برای بخیلان، آتش جهنم را آماده ساخته است. هر کس که دستش به بخشش بر سائلان گشوده نمی گردد، بهراستی که مسلمان نیست. |
+ | بخشش از طرف خدا بر بندگان واجبی است که در کتابی محکم (قرآن) خوانده میشود. خدای متعال بندگان بخشنده اش را نوید بهشت داده و برای بخیلان، آتش جهنم را آماده ساخته است. هر کس که دستش به بخشش بر سائلان گشوده نمیگردد، بهراستی مسلمان نیست. |
| | -- | | -- |
| | عربی با عصبانیت نزد ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا )) رفت و خواست از پیامبر سوالاتی کند. | | عربی با عصبانیت نزد ((حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله|رسول خدا )) رفت و خواست از پیامبر سوالاتی کند. |
| | پیامبر فرمود:«اگر می خواهی یکی از اعضایم جوابت را می دهد.» | | پیامبر فرمود:«اگر می خواهی یکی از اعضایم جوابت را می دهد.» |
| | گفت:«مگر عضو بدن پاسخ می دهد؟» | | گفت:«مگر عضو بدن پاسخ می دهد؟» |
| | پیامبر فرمود:«آری.» آنگاه به حسن بن علی علیه اسلام که کودکی خردسال بود فرمود:«برخیز و پاسخش را بده.» | | پیامبر فرمود:«آری.» آنگاه به حسن بن علی علیه اسلام که کودکی خردسال بود فرمود:«برخیز و پاسخش را بده.» |
| - | عرب گفت:«خودش هیچ نمی گوید و به مدان نمیآ و عربی را با می دارد تا با من سخن بگوید.» پیامبر فرمود:«بهزودی میبینی که دانا به پاسخ سوالات توست.» |
+ | عرب گفت:«خودش هیچ نمیگوید و از بچهای میواد با من سخن بگوید.» پیامبر فرمود:«بهزودی میبینی که او دانا به پاسخ سوالات توست.» |
| | حسن علیه السلام فرمود:«ای مرد عرب، اندکی صبر کن.» و سپس چنین سرود: | | حسن علیه السلام فرمود:«ای مرد عرب، اندکی صبر کن.» و سپس چنین سرود: |
| | __ماغـبیـا سالت وابـن غبـی *** بل فقیها اذن وانت الجهول __ | | __ماغـبیـا سالت وابـن غبـی *** بل فقیها اذن وانت الجهول __ |
| | __فـان تک قدجهـلت فان عندی *** شفاء الجهل ماسـال مسؤول __ | | __فـان تک قدجهـلت فان عندی *** شفاء الجهل ماسـال مسؤول __ |
| | __وبحـر الا تقـسـمه الدوالی *** ثـراثا کـان ورثـه رسول __ | | __وبحـر الا تقـسـمه الدوالی *** ثـراثا کـان ورثـه رسول __ |
| - | تو از شخص کودن فزند شخص کودنی سوال نکردهای، بکه از نیی پ نموده ای ای ک و نادانی. اما اگر کسیاز من چیزی بپرسد، درد نادانیاش را شفا میبخشم. نزد من اقیانوسی از دانش است که در ظرفها نمیگنجد. و این دریای دانش میراثی است که از رسول خدا به ما رسیده است. |
+ | تو ن ز شخص کودنی سوال کردهای، نه از فن کودنی. بلکه ا صی اا نمودهای. اگر کسی از من چیزی بپرسد، درد نادانیاش را شفا میبخشم. نزد من اقیانوسی از دانش است که در ظرفها نمیگنجد، و این دریای دانش میراثی است که از رسول خدا رسیده است. |
| - | 8) مردی دمت حضرت امام حسن علیه السلام رید و اشعاری گفت بین مضمون که:«برای من چیزی که حتی یک درهم ارزش داشته باشد، باقی نمانده، و شاهدم پریشان حالم است. آری، آنچه برای من باقی مانده، آبرویم است که آن را نفروختم ولی اینک میبینم فروشش به تو میارزد.» |
+ | 8) مردی ند حضرت امام حسن علیه السلام رف و اشعاری گفت به ین مضمون که:«برای من چیزی که حتی یک درهم ارزش داشته باشد، باقی نمانده، و شاهدم پریشانحالی من است. آری، آنچه برای من باقی مانده، آبرویم است که آن را نفروختم ولی اینک میبینم فروشش به تو میارزد.» |
| | امام به خادم خود گفت:«چقدر پول داریم؟» | | امام به خادم خود گفت:«چقدر پول داریم؟» |
| | گفت:«دوازده هزار درهم.» | | گفت:«دوازده هزار درهم.» |
| - | امام فرمود:«همهی آن را به این مرد فقیر بده. من از او خجالت می کشم که بیش از این نی.» خینهدار گفت:«چیزی برای خودمان نمیماند.» فرمود:«همه را بده، و به خدا س ظن داش باش.» |
+ | امام فرمود:«همهی آن را به این مرد فقیر بده. من از او خجالت می کشم که بیش از این نرم.» خدم گفت:«چیزی برای خودمان نمیماند.» فرمود:«همه را بده، و به کرم خدا شی باش.» |
| | سپس اشعاری بر وزن اشعار او سرود: | | سپس اشعاری بر وزن اشعار او سرود: |
| | __عاجـلتنا فـاتک وابـل بـرنا *** طلـا ولـوامهـلتنا لـم تـمطر __ | | __عاجـلتنا فـاتک وابـل بـرنا *** طلـا ولـوامهـلتنا لـم تـمطر __ |
| | __فخذ القلیل وکن کانک لم تبع *** ماصـنته و کـاننـا لـنـشتر__ | | __فخذ القلیل وکن کانک لم تبع *** ماصـنته و کـاننـا لـنـشتر__ |
| - | با عجله ازما تقاضا کردی ولذا باران شدید بخشش مابصورت بارانی کم | |
| - | « مال اندکی بر تو بارید، و اگر ما را مهلت می دادی چنین بر تو نمیبارید. پس این اندک را بپذیر و چنان باش که گویا چیزی را که برای خود نگه داشته بودی (آبرویت) نفروخته ای و ما یزی را نخریده ایم.» |
+ | «با عجله از ما تقاضا کردی، و لذا باران شدید بخشش ما به صورت بارانی کم و پراکنده بر تو بارید، و اگر ما را مهلت می دادی چنین بر تو نمیبارید. پس این اندک را بپذیر و چنان باش که گویا چیزی را که برای خود نگه داشته بودی (آبرویت) نفروخته ای و ما یز آن را نخریدهایم.» |
| | مراجعه شود به: | | مراجعه شود به: |
| | ((سخنان امام حسن مجتبی علیه السلام)) | | ((سخنان امام حسن مجتبی علیه السلام)) |